و قهرمانان چه غریب و مظلومانه اسمشان خط خورد از دفتر خاکی معدن... نیمه‌شب با لباس خاک‌آلود با چه شوقی به خانه می‌رفتی در گلویت چه بغض تلخی بود و تو شکل ترانه می‌رفتی آه اگر ای صدای خون‌آلود جان تو شکل جان این‌ها بود همسرت چون عروس دریایی دخترت در کنار بابا بود در و دیوارِ خسته‌ی این شهر بعداز این غم، فقط زمستان است بعد تو با صدای هر تیشه بیستونی به‌فکر توفان است خسته از بغض‌های نیمه شبم خفه‌تر از هوای معدن‌ها فکر کوچِ شب پرستو‌ها فکر سلاخیِ نگفتن‌ها بداهه حامد سنگچولی پایگاه اطلاع رسانی شهرستان طبس 🌴 @HOODARIR  🌴