💢رهبر انبساطی در زمانۀ ما
۱. نظر قطعیِ امام خمینی این بود که او بر کرسیِ رهبری تکیه بزند، امّا هرگز از این امر استقبال نکرد، بلکه خویش را به حاشیه راند تا حتّی در معرض چنین انتخابی نیز قرار نگیرد. در پی ارائۀ هیچ مؤیّدی از سوی امام خمینی نبود تا مبادا به پشتوانۀ اینچنین نظری، ذهن دیگران را مرعوب و به خود متمایل سازد. نگفت و نهفت و از صحنۀ بازیِ قدرت گریخت، درحالیکه دیگرانی بودند که طلب و تمنّای قدرت داشتند، امّا چنین برگ برندهای در اختیار نداشتند. آری، او بهدنبال رهبریِ امّت نبود، امّا تقدیر چنین میخواست.
۲. آنگاه که به قدرت دست یافت، مخالفان و منتقدانِ پیشین خویش را قلعوقمع نکرد و از قدرت نراند، بلکه با همۀ آنها مدارا کرد و از درِ لطف و مرحمت وارد شد. اگر در گذشته که رئیسجمهور بود، صبر ورزید و مدارا کرد، اینک که رهبر شد، بسیار بیش از آنهنگام، طریق پدرانه و دوستانه را در پیش گرفت و موافقت و مخالفت با خویش را معیار حقّ و باطل ندانست.
۳. او ولیّفقیه است و نائب امام معصوم، امّا هرگز برای خویش، قداست نمیتراشد. مبدأ مشروعیّت است، امّا بر دین و مردم اصرار میورزد و از خویش سخن نمیگوید. میگوید نهفقط قابلمقایسه با حضرت امیر نیست، بلکه از قنبر، غلام آن حضرت نیز فروتر است. او میتوانست دکّان قداستفروشی بگشاید و خویش را دریچۀ امام معصوم معرفی کند، امّا هرگز بهگونهای سخن نگفت و عمل نکرد که از آن، بوی الوهی و آسمانی بودن برخیزد.
۴. او همیشه به قانون، ارجاع داده و قانون را فصلالخطاب دانسته است، نه خویش را. بارهاوبارها گفته است که باید قانون، ملاک عمل باشد و نباید بدعتهای قانونگریزانه ایجاد کرد. او نظر خودش را بر قانون حاکم نمیکند، بلکه حتّی آنجا که قانون برخلاف نظرش باشد، باز خویش را موظّف به اطاعت از قانون میشمارد و معترض نمیشود. او قانون را محترم میانگارد تا همگان دریابند که حتّی رهبر نیز از قانون عبور نمیکند. او برای خویش در برابر قانون، استثناء نمیتراشد و تبصره نمیزند و ویژهخواری نمیکند، بلکه همچون یک شهروند عادی، تابع و تسلیم قانون است.
۵. او قدرت را در خویش، متمرکز نساخته و خود را تبدیل به قدرت متمرکز نکرده است. مجال نداده که در اطرافش، انباشت قدرت به وجود بیاید و نهادها و قوا، بیقدرت و صوری شوند. از یک سو، عمدۀ بضاعتهای نظام در دولت، تجمیع و انباشته شده است و از سوی دیگر، او خود در پی تفویض و واگذاری برآمده و بسیاری از نیروهای سیاسی و اجتماعی در قالب شوراها و نمایندگیها و … به حضور مؤثّر فراخوانده و قدرت در میان کنشگران متنوّع، توزیع کرده است. ازاینرو، امروز با قدرت توزیعشده و کنشگریهای پخششده مواجه هستیم.
۶. او جامعه را نیز بهصورت حداکثری، به مشارکت فراخوانده است و از نظریۀ مردمسالاریِ دینی، روایت رقیق و اقلّی نداشته است. مردمسالاریِ دینی به روایت او، جوهرۀ نظام است و مناسبات و معادلات سیاسی، وابسته به آن و برآمده از آن است. مردمسالاریِ دینی، محدود به انتخابات نیست و او مردمسالاریِ انتخاباتی را سقف و حداکثرِ مشارکت مردم در قدرت و تدبیر معرفی نکرده است، بلکه بر مردمسالاریِ پساانتخاباتی نیز اصرار ورزیده و فروع و اضلاعی را نیز برای حضور و فاعلیّتِ مردم در دورۀ پساانتخابات عرضه داشته است. او خواهانِ حضور حداکثریِ مردم است، نه گریزان از آن. او مردم را رقیبِ خویش نمیشمارد و نمیخواهد با تنگکردن دامنۀ انتخابها و کنشگریهای مردم، قدرتِ خویش را تثبیت کند، بلکه مردمیسازی را سازوکارِ نافع و قطعیِ نظام قلمداد میکند.
۷. او در هیچ انتخاباتی دخالت نکرده است و همچون یک شهروند عادی، یک رأی به صندوق انداخته و سپس نظارهگر کنشگریِ آزادانۀ مردم بوده است. او رأی مردم را محترم دانسته است و در منطق حکمرانی، دخالت مستقیم و جدّی داده است. او همواره به مشارکت حداکثریِ مردم در انتخابات، توصیه کرده است و نتیجه را فرع بر حضور دانسته است. حتّی آنگاه که گزینههای زاویهدار با او به قدرت رسیدهاند، منطق مردمسالاری را کنار ننهاده و انتخابات را ابطال نکرده است. او در برابر این گزینهها، کارشکنی و سنگاندازی نکرده و جهتگیریهای شخصیاش را مبنای تعاملاتش قرار نداده است. همۀ تعاملات او بر اساس اخلاق و در چهارچوب قانون بوده است. آیا دیکتاتور اینگونه است؟
ادامه دارد:
#ققنوس_آتشین
#حرمت_حریم
─┅═ঊঈ☘️🌼☘️ঊঈ═┅─