پس از مشورت نمرود با اطرافیان ، تصمیم بر آتش زدن حضرت گرفتند . نمرود دستور جمع آوری هیزم را داد و در بیابان کوفه کنار نهر کوثا هیزم انباشته شد . آنقدر آتش بزرگ بود که از افکندن حضرت در آن آتش ناتوان شدند ؛ چون هر کس میخواست این کار را بکند ، قهراً خود او هم طعمه ی آتش میشد . شیطان آمد و برای آنان منجنیق ساخت که به وسیله آن را در آتش افکندند. وقتی حضرت توسط منجنیق پرتاب شد ، جبرئیل به ایشان گفت : ای ! اگر حاجتی داری بگو گفت : از تو خیر 《حَسبُنا الله وَ نِعمَ الوَکیل 》 خداوند مرا کافی است و چه مدافع خوبی است . میکائیل آمد و گفت : باران و آب در اختیار من است ؛ اگر میل داری این آتش را خاموش کنم ؟ گفت : نمی‌خواهم 《حَسبُنا الله وَ نِعمَ الوَکیل 》خداوند مرا کافی است و چه مدافع خوبی است . فرشته باد آمد و گفت : اگر میخواهی فرمان دهم تا باد آتش را پراکنده نماید ؟ گفت : نمی‌خواهم 《حَسبُنا الله وَ نِعمَ الوَکیل 》خداوند مرا کافی است و چه مدافع خوبی است . جبرئیل گفت : پس تو خود از خداوند درخواست کن . ما اگر گاهی توکل به خدا میکنم در شرايط آرامش و امنیت است و اگر ذره ای آرامش و امنیت ما به خطر بیافتد به زمین و زمان چنگ میزنیم حضرت بین زمین و آسمان لحظاتی بیشتر با مرگ فاصله ندارد و اینگونه خدا را به یاد می‌آورد و هر گز ترس و اندوه به خود راه نمی‌دهد و چه درس بزرگی🪴 🐏مبارک❤️❤️🌹🌹🌹🌹 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ✍‌ کانال طلبه آنلاین 💡☫ @hoseiinadiideh •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•