🌹🌹💓
با سلام تحیت؛
سالروز بازگشت آزادگان عزیز و سرافراز بالاخص دوستان عزیز آزاده و خانواده محترم و صبورشان را گرامی میداریم و برای همه این عزیزان از خداوند منان سلامتی و موفقیت و حُسن عاقبت از درگاه ایزد منان مسئلت داریم.
🌹💓🌹💓🌹💓🌹
🌷 و یاد کنیم از آزاده شهید سید مصطفی اسماعیل زاده که در عملیات حاج عمران بدست مزدوران بعثی به اسارت گرفته شد و در اردوگاه موصل در سال ۱۳۶۵/۳/۹ مصادف با ۱۹ ماه مبارک رمضان در اثر شکنجه های زیاد به درجه والای شهادت نائل آمد.
وصیتنامه شهید:
👇👇👇
وصيتنامه ای از جنس معرفت؛
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ
الدنيا سِجنُ المؤمنِ و جَنَّةُ الكافِرِ .
نخست به يگانگي خدا و بعثت انبيا به ويژه رسول معظم اسلام آن وجود مقدس كه نورش مقدم بر جهان و جهانيان آفريده شده و امامت عظام و غيبت ولي ﷲ اعظم (عج) آن جان جهان و يوسف زهرا در پس پرده اقرار و اذعان مي نمايم و معاد آن بازگشت انسان ها و احضار به محضر پروردگار را جهت اقامه عدل تصديق مي كنم و عدالت خداوند را به عنوان اصلي لازمه ديگر اصول معترفم .
نهال يكتاپرستي از آغاز با خون آبياري شده است و برومندي بزرگ سرافراز اسلام تاكنون خون بيشتري طلبيده است .ظالمان تاريخ با خون ارتزاق معاش نموده اند و جهانخواران قرن 20 بيش از آنها خون خورده است.فرزنداني كه در مكتب بزرگ آموزگار شهادت حسين تعليم ديده اند لياقت و كارداني خود را به اثبات رسانيده اند.در حالي كه كالبدشان بر روي زمين افتاده روح مقدسشان در اعلي عليين به پرواز بر گرد بيت معمور مشغول است.نداي هل من ناصر ينصرني حسين كه از آموزگاران ياري طلبيده هنوز پرده گوش را مي نوايند.ياوران راستين حسين كمر همت را محكم بربستند جمعي روي در نقاب خاك با جاني پاك در كشيدند و حجاب تن بردريدند و بر شيفتگان جهان پست خنديدند گروهي نيزدر اسارت دشمن زبون هر لحظه بر ايمان و آرمان خويش شهادت مي دهند برخي عضوي يا اعضايي را در طبق اخلاص نهاده و تقديم جانانه نموده .
عزيزترين گلهاي خانواده هايي ذرات وجوديشان به جهان مخلوق خداوندي پيوسته و جاناني نيز اثري از آنان به دست نيامده است.ديگر چه جاي درنگ است؟ مگر هدف از زيستن چيست؟ تا چند سال ديگر مي توان زيست؟ و تا آن زمان جز افزوني بر معصيت و انباشتن اينان شرمساري و خجلت چيزي همراهي ما خواهد كرد؟ براستي تا چه زماني مي توان شاهد پرپر شدن گلهاي بستان اسلام بود و ماندن را با همه زبوني تحمل كرد؟ مگر حسين به ما نياموخته است كه يا زندگي شرافتمندانه و به دور از ننگ و يا مرگي آزادانه حتي با انجام جنگ؟
ممكن است اين مطالب تسلسل نطقي نداشته باشد اما هر چه هست تاثرات و تالمات روحي در حالاتي استثنائي و نادر است كه معترفم تاكنون كمتر به سراغ من آمده است.حتي مي گويم يك بار خواندن آن را ديگر تاب و توان ندارم .
لحظاتي قبل مراسم توديع يك گروهان از برگزيدگان و آزادگان را انجام داديم و چه شكوهمند است لحظه وداع و چه دردمند است اين نگاه مگر نه اين است كه انسان با عواطفش و احساساتش زنده است؟ پس چگونه مي توان رفتن به قربانگاه عزيزان را مشاهده كرد و نگريست حتي اگر اشك جاري نشود .
خون در روح انسان به جوشش مي آيد و به كالبد اجتماع سرايت مي كند نمي دانم.اين مقال را تا كجا حال اجازت دهد اما مصمم هستم هر آنچه در اين آيات جليل و لحظات استثنايي از صحيفه ذهن بر زبان قلم جاري مي شود بر اين اوراق نگاشته شود تا ديگر سندي بر مظلوميت مظلومان تاريخ باشد.زيرا در اين اوقات كمتر مي توان از مسائل ديني و مطالب مادي سخن گفت آنهم براي من كه حتي اگر اجباراً توفيق يافتم در مسير زندگي كمتر به قد وابستگي و تعلقات چنگ زده ام .
نمي دانم چگونه به اين راه سوق يافتم اما به هنگام سربازي در دوران انقلاب و به خصوص پس از آن عنصري ذهنم را به خود مشغول داشته بود و به اميد رسيده به والا هدفي مشعوف بوده ام .
همواره از زيستن و اينگونه بي حاصلي زيستن رنج برده ام و در دل گريسته ام آري دنيا زندان مومن است و با پس زدن آن پرنده روح انسان بال و پري مي گشايد و آزادانه عروج مي كند و استنشاقي و تنفس در فضايي كه ديگر جرم و آلودگي ندارد و جولاي در ميداني كه ديگر از ستم و بيدادگر و بيداد و ستمگر نشاني نيست، مي كند .
بزرگان آموخته اند كه براي مرد مرگ در بستر ننگ است و زنهار به مردمي كه نه براي خوردني و پوشيدني و علائق دنيوي به منظور دست يافتن به هدفي الهي و جاوداني باشد.آيا آموزگاران ما نفرموده اند كه :
ان كان دن محمد لم يستقم الا بقتلي سيوف خذيني
گر جز به كشتنم نشود دين حق بلند
اي شمشيرها بياييد بر مغز من فرود
پس ديگر جاي درنگ نيست اينك استمرار راه امام و انتقام خون شهيدان به نثار خون در رودخانه مواج خونها نيازمند است .