من صبح تا ظهر چایخونه صحن امام حسن هستم، عصر یه کاری پیش اومد باید میرفتم سمت چایخونه، تا رسیدم این آقا پسر عزیز کرمانشاهی اونجا اومد سراغم، باباش گفت خیلی دنبال شما میگشته، بهم گفت عکسو بذار تو کانال، چون قول دادم باید بگذارم تو کانال
ما کسی نیستیم، ولی مردم خیلی لطف دارن. خیلی شرمنده میشم بابت این همه ابراز لطف. کمی هم ناراحت میشم کسی بخواد انتظار دیدن منو بکشه. خیلیا هرسری میام مشهد میگن یه قرار بگذاریم تو یکی از صحنها هرکی دوست داشت بیاد. تاحالا نگذاشتم، گمنامی رو بیشتر دوس دارم😀 ولی اگه تونستم چشم