به جست و جویِ گلش، با قدِ خم آمده است
برایِ دفنِ عزیزش، کفن کم آمده است
نگو دلیلِ غمِ این خزانِ شبزده چیست!
دوباره فصلِ عزا، فصلِ ماتم آمده است
زِ حجمِ داغ و جسارت، نه هیچ کم شده است،
نه بهرِ غربتِ این زخم، مرهم آمده است
به پیشِ چشمِ جهان، سوخت عاشقی، اما
فقط به دیدهی ما قطرهای نم آمده است
سکوت را بشِکن! «فتح» در حوالیِ ماست
ببند بار، که فرصت فراهم آمده است
#عادل_حسین_قربان#غزه@hoseiniye_ye_del