حس می‌کنم هنوز مُهمّم برای تو هردفعه‌سمت‌خویش‌مرا می‌کِشانی‌ام درروضه‌ رزق‌ِاشک‌ مرا بیش میدهند وقتی کنار دست خودت‌ می‌نِشانی‌ام من در خُور غلامی تو نیستم ولی باورنمی‌کنم که از این در برانی‌ام