📌
برای تمدن شدن، علم بهتر است یا اخلاق؟!
✍️ حبیب الله بابایی
رابرت بریشتت در تعیین شاخص های تمدن به موضوع «علم و آگاهی» اشاره می کند و تأکید دارد که تمدنها حاوی عنصر آگاهی هستند و غیرتمدنها فاقد آن میباشند: «جامعه غیرتمدنی هنر دارد ولی زیباییشناسی ندارد، دین دارد ولی الهیات ندارد، تکنیک دارد لیکن علم ندارد، ابزار و وسایل دارد ولی تکنولوژی ندارد، افسانه دارد ولی ادبیات ندارد، زبان دارد ولی الفبا ندارد، عادات و رسوم دارد ولی قانون ندارد، معرفت دارد ولی معرفتشناسی ندارد، و نهایتا جهانبینی دارد ولی فلسفه ندارد.» بریشتت در این نکته به عنصر«اخلاق» اشاره نمیکند و نمیگوید که آیا برای تمدن داشتن باید علم اخلاق را داشت یا خود اخلاق را و آیا تمدن بودنِ تمدن با اخلاق حاصل میشود یا با علم اخلاق؟ و در این صیرورت تمدنی، اساسا نسبت بین اخلاق و کلیتِ علم چیست؟
بیان آلبرت اشویتسر در کتاب «فلسفه الحضاره» (ترجمه عبدالرحمن بدوی) می تواند به گونه ای پاسخی باشد به همین پرسش در تقدم اخلاق برعلم در تمدن، آنجا که میگوید: « پیش از دورۀ مدرن، تمدن میبایست علاوه بر ایجاد شرایط مناسب در زندگی، کمال روحی و اخلاقی را هم بوجود میآورد و این درجۀ از کمال، غایت نهاییِ تمدن به حساب میآمد. اساسا سیادت عقل بر طبیعت خارجی، تقدم خالص محسوب نمیشد. باید عقل بر نوازع انسانی سیادت داشته باشد تا بعضی بعضی را به استخدام نگیرند، و از قوا و ابزار علیه دیگران استفاده نکنند. در حقیقت، پیشرفت در عالم ماده و ترقی در عالم انسانی، هر دو کار روحی است که در اوّلی روح در عالم ماده تصرف میکند و در دیگری روح در روح تصرف مینماید. از این نظر، پیشرفت مادی کمترین جوهر تمدن است که ممکن است آثار بد و یا خوب داشته باشد، و پیشرفت اخلاقی اصلی¬ترین جوهر تمدن به حساب میآید که همواره دارای آثار نیک و پسندیده است». اشویتسر در حقیقت به ماهیت اخلاقی تمدن (تمدن به مثابه نیکیهای متراکم) اشاره میکند و تمدن منهای اخلاق را بیتمدن قلمداد میکند.
🔗
بیشتر بخوانیم
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN