کوچکتان ده سال پیش پرستار بود و هر روز دردهای بی پایان مردم را میدید دردهایی که مولود همین طب استعماری(به نقل از امام راحل) است پدرم تا حالا برای کسی نگفتم که در هر شیفت چه اتفاقات تلخی می افتاد ولی دیگر بر خودم لازم میدانم که حقایق را افشا کنم تا دوستانی که مرا به ضد ولی فقیه بودن متهم میکنند بدانند چرا تا این حد نسبت به طب استعماری بدبین هستم و فحشها و تمسخرها را به جان میخرم اما حاضر نیستم از مواضعم کوتاه بیایم اجازه دهید "اسراری را بگویم تا بیش از این مدعیان بی خبر از رنج خودپرستی نمیرند" و نگذارند بی بصیرتیشان جان دیگران را هم بگیرد بدانند دقیقا همان دشمن که زمانی موشک روی سرمان ریخت الان دارد واکسن ها و داروهایش را بر سرمان میریزد پدرم در هر شیفت کاریم،ضربه دست چدنی دشمن زیر دستکش مخملی به پیکر من و بیماران اصابت میکرد و من فقط زجر میکشیدم و آخر سر هم دیدم نه تنها خدمتی نمیکنم بلکه نزدیک است با همدستی با دکترهای تاجر، خیانت هم بکنم) پس حقوق چند میلیونی هر ماه پرستاری را به درامد زیر یک میلیونی خدمت در عرصه ی ترویج طب ایرانی اسلامی ،ترجیح دادم و سرفرازانه از آن روح باطل حاکم برائت جستم. و گذشتم از جنایت ناآگاهانه در حق بیمار و همراهانش پدرم البته من مشکلی با اشخاص نداشتم بلکه با روح غربی و تفکر حاکم بر آن سیستم معیوب درمانی نمیتوانستم کنار بیایم و همچنین نمی خواستم با بی تفاوتی نسبت به اتفاقات پیرامونم فقط بگویم«مأمورم و معذور»تا پول به حسابم ریخته شود پدرم من پیرزن بسیار سرحال بدون بیماری زمینه ای را دیدم که فقط با تشخیص سرفه و کمی بدن درد بستری شده بود و دوشب بعد به خاطر سرم تراپیهای غیر ضروری دچار تجمع مایعات در ریه و مشکلات تنفسی شد و به ای سی یو منتقل و نهایتا در فاصله چندروز از دنیا رفت پدرم به ما میگفتند داروی دوپامین بیماران بدحال را قطع کنید اما جز لیست داروها بنویسید که هزینه اش حساب شود پدرم به ما گفتند پرونده ی بیماری را که به خاطر تجویز همزمان دو داروی ضدانعقاد دچار خونریزی معده شده بود را تغییر دهیم و از نو گزارش پرستاری دروغ بنویسیم تا تقصیری گردن دکتر بی سواد نیفتد پدرم دایی من(که آخرین حرفش توصیه به تبعیت از شما بود) با اشتباه صددرصدی یک دکتر غیر متخصص در امر جراحی برای دیالیز دچار پارگی شاهرگ ران وخونریزی داخلی و کما و مرگ شد و متاسفانه برگه های گزارش پرستاری آن خطای جراحی سرپایی را جلوی چشمان خودم پاره کردند و در بازنویسی گزارشهای دروغ، اصلا اسمی از آن جنایت نبردند! پدرم خاطرات تلخم خیلی زیاد است نمیخواهم بیشتر ازین خاطرتان را مکدر کنم اما نمبتوانم فراموش کنم که دکترِ مادرم برای اینکه بتواند مریض را وابسته به داروهایش کند و داروهای پرعارضه و البته غیر ضروری را بفروشد، در هربار ویزیت ایشان را میترساند و از درمان ناامید میکرد تا جایی که ما باید تا یک هفته به او روحیه میدادیم تا نیاید برایمان صدباره وصیت کند و چه بسیارند این مادران و داییها پدرم تازه این اتفاقات تلخ مربوط به ده سال پیش است نه مربوط به شیوع فتنه کرونا من در ایام کرونا دو هفته در بیمارستان پرستار یک بیمار بسبار بدحال بودم(که به تشخیص متخصصان۸۵٪ از ریه اش درگیر شده بود و اگر تخت ای سی یو خالی بود حتما منتقلش کرده بودند) اما الحمدلله تنهابا توسل به شهدا و استفاده از داروهای ساده ی طب سنتی مثل سیاهدانه و زنجببل و داروی امام کاظم این بیمار بدحال شفا پبدا کردو به خانه برگشت و البته من هم بدون تقید به ماسک زدن،سالم برگشتم و حتی خانواده ام مبتلا نشدند(فقط بخاطر همان قوی بودن قدرت دفاعیمان که در سال۹۹دردیدار با کارگران اشاره فرمودید) پدرم من در بخش کرونا میدیدم که بیمار با تشخیص درد مزمن معده را هم به نام کرونایی بستری کردند! یا بیمار دیالیزی بدون نیاز به اکسیژن تراپی یا حتی بیمار تصادفی ! بیمار با سابقه ی فشارخون و آلزایمر بدون کمترین نارسایی تنفسی و.... پدرم من هیچگاه نتوانستم قبول کنم که این آمار اعلامی ستاد و صداسیما،آماری حقیقی از ابتلا و فوتیها باشد چرا که خودم در یک نمونه کوچکش در بیمارستان دیدم واقعیت چیست؟؟ پدرم چه بگویم از داروهایی که شما ورود انرا بخاطر امریکایی بودن ممنوع کردید ولی متاسفانه بیماران زیادی را به خاطر تجویز داروی رمدسیویر از دست دادیم (که بعد از تجویز گسترده، آقای دکتر نمکی اعتراف کردند که این دارو هیچ اثر مثبتی نداشته و صرفا به خاطر نداشتن عذاب وجدان با هزینه های فزاوان در کشور تولید کردبم و جیب بیمار را هم خالی کردیم. پدرم من هیچگاه نتوانستم با خوش خیالی باور کنم که دقیقا در زمان اردوهای راهیان نور وضعیت خوزستان قرمز شود(و محرومیت از معنویت ادامه دار باشد) پدرم من تنها با بهره ی کمی از قوای عقلی م هیچگاه نتوانستم قبول کنم که تنفس دی اکسید کربن بازدمی تجمع یافته پشت ماسک میتو