نگاهی بر زندگی امام هادی(ع)| ۴
نمونههایی از معجزات امام هادی(ع)
سفره را پهن کردند، همه آماده غذا خوردن شدیم و آن جوان نیز آماده غذا خوردن شد. هنوز لقمهای به دهان نگذاشته بود که خبر به او رسید مادرت از پشت بام افتاده و مُرده است. او بیآنکه از آن غذا بخورد، برخاست و گریان، مجلس را ترک کرد.
امام هادی(ع) از آغاز تولّد تا آغاز خلافت متوکّل عبّاسی| ۳
نمونههای دیگر از معجزات امام در موارد دیگر
١- خبر از حادثه مخفی آینده
سعید ملّاح میگوید: جمعی از ما به خانهای برای ولیمه دعوت شده بودیم و کنار هم نشسته بودیم. امام هادی(ع) نیز بود. در این میان یک جوان بیادبی، مکرّر شوخی میکرد و میخندید (و آداب اخلاقی مجلس را رعایت نمینمود).
امام هادی(ع) به حاضران فرمود: «این شخص از این غذا نمیخورد. زیرا به زودی خبر ناگواری به او میرسد که غمگین و گریان خواهد شد.»
سفره را پهن کردند، همه آماده غذا خوردن شدیم و آن جوان نیز آماده غذا خوردن شد. هنوز لقمهای به دهان نگذاشته بود که خبر به او رسید مادرت از پشت بام افتاده و مُرده است. او بیآنکه از آن غذا بخورد، برخاست و گریان، مجلس را ترک کرد.[١]
٢- تبدیل مجلس قهقهه به عزا
مجلس باشکوهی منسوب به یکی از خلفا تشکیل شده بود. امام هادی(ع) نیز دعوت شده بود. وقتی که آن حضرت به آن مجلس وارد گردید، همه حاضران به احترام آن حضرت برخاستند و با رعایت کمال ادب، در کنار آن بزرگوار نشستند. در میان آنان جوانی جِلْف بود؛ گویی تعمّد داشت که نزاکت آن مجلس را به هم بزند. مکرّر سخنان بیهودهای میگفت و قاهقاه میخندید. امام هادی(ع) به او رو کرد و فرمود:
«چرا اینگونه با دهان پُر قاهقاه میخندی و از یاد خدا غافل میباشی، با این که تو پس از سه روز از اهل قبور هستی؟!»
حاضران تعجّب کردند. همه منتظر بودند تا ببینند پس از سه روز چه میشود. سه روز گذشت؛ آن جوان مُرد و در قبرستان دفن گردید و از اهل قبور شد.[٢]
٣- زنده کردن مرکب مُرده
محمّد بن سنان میگوید: برای انجام حجّ در مکّه بودم. امام هادی(ع) نیز در مراسم حجّ شرکت داشت. پس از حجّ به سوی مدینه بازمیگشتیم، در مسیر راه به یکی از اهالی خراسان برخوردیم که مرکبش در راه مُرده بود و او بسیار ناراحت بود و میگفت: «چگونه بار و اثاث خود را ببرم؟ چگونه این راه طولانی را بدون مرکب بپیمایم؟» در همین هنگام امام هادی(ع) در مسیر راه به آنجا رسید. همراهان آن مرد خراسانی هنگامی که آن بزرگوار را دیدند، به او گفتند: «ای فرزند رسول خدا! این مرد خراسانی از دوستان و شیعیان شما است. مرکبش مرده، غمگین است که چگونه این راه طولانی را طی کند.»
امام هادی(ع) کنار آن مرکب آمد و فرمود: گاو بنی اسرائیل در پیشگاه خدا گرامیتر از من نیست که با زدن عضو مردۀ آن گاو به مرد مردهای، آن مرد زنده شد.[٣]
آنگاه امام به پیش آمد و با پای راستش به جسد آن چهارپا زد و فرمود:
«قُمْ بِإِذْنِ اللهِ:
به اذن خدا برخیز!»
هماندم چهارپا زنده شد و برخاست و آن مرد خراسانی اثاث خود را بر آن حمل کرد و بر آن سوار شد و به سوی مقصود حرکت کرد.
از آن پس در مدینه هرکس امام هادی(ع) را میدید، با انگشت به او اشاره میکرد و میگفت:
«هذَا الَّذِی اَحْیی حِمارَ الْخُراسانِیِّ:
همین بزرگوار بود که مرکب خراسانی را زنده کرد.»[٤]
احترام و تجلیل امام هادی(ع)از علما
امام هادی(ع) به دانشمندان محقّق و تلاشگر، احترام بسیار مینمود و پیروانش را به احترام از آنها دعوت جدّی میکرد و میفرمود:
«لَوْ لَا مَنْ یَبْقی بَعْدَ غَیْبَةِ قائِمِکُمْ مِنَ الْعُلَماءِ الدّاعِینَ اِلَیْهِ، وَ الدّالِّینَ عَلَیْهِ، وَ الذَّابِّینَ عَنْ دِینِهِ بِحُجَجِ اللهِ وَ الْمُنْقِذِینَ لِضُعَفاءِ عِبادِ اللهِ مِنْ شُبّاکِ اِبْلیسٍ وَ مَرَدَتِهِ، وَ مِنْ فِخاخِ النَّواصِبِ، لَما بَقِیَ اَحَداً اِلّا ارْتَدَّ عَنْ دِینِ اللهِ...:
اگر بعد از غیب قائم شما، دانشمندان در صحنه نباشند، آن دانشمندانی که مردم را به سوی قائم(عج) فرا میخوانند و راهنمایی میکنند و از حریم دین دفاع مینمایند و بندگان ضعیف خدا را از القائات شیطان و هواداران شیطان، نجات میدهند و همچنین اگر آنها نباشند تا بندگان ناتوان خدا را از ترفندها و دامهای ناصبیها برهانند، مسلمانان قطعاً در پرتگاه ارتداد و بیدینی قرار میگیرند. ولی همین دانشمندان زمام قلوب شیعیانی را که از نظر عقیده و اندیشه ضعیف هستند به دست گرفته و آنها را از غرق در غرقاب گمراهی نجات میبخشند؛ چنانکه کشتیبان، کشتینشینان را نگهبانی و حفظ میکند.
«اُولئِکَ هُمُ الْاَفضَلُونَ عِنْدَ اللهِ:
این دانشمندان در پیشگاه خدا برترین انسانها هستند.»[٩]
٤- نشانههای صدق امامت امام هادی(ع)
علی بن مهزیار میگوید: به شهر سامرّا رفتم و در مورد امامت حضرت هادی(ع) شک داشتم. دیدم هوا گرم و تابستانی و مردم