روایت اول☝️
شهید رسول دوست محمدی😔
سیاهیهای خیمه اما حسین (ع) را آتش زده بودند. شهید دوست محمدی با آقای مجتبی معتمدی سریعاً با چند نفر دیگر جلوی خیمه حضور پیدا میکنند. کسانی که خودشان را عضو مردم میدانند، شروع میکنند به سنگپرانی و حمله. البته ما انها را از مردم نمیدانیم، وگرنه مردم کجا به خیمه امام حسین (ع) حمله میکنند؟ اینها گروهی اراذل و اوباش بودند که فقط دنبال آشوب بودند.
وقتی دوستان ما جلوی خیمه ایستاده بودند، فرد آشوبگری که صورتش را پوشانده بود، به سمت خیمه هجوم میآورد. اینجا معتمدی او را از پشت میگیرد تا به طرف خیمه نرود. در همین حین همین آدم چاقو را درمیآورد و تا جایی که من دیدم دوازده سیزده تا چاقو به بازوی آقای معتمدی میزند. حال ایشان به لطف امام حسین (ع) خوب است چرا که وی با خوردن چاقو از حال میرود. چون این چاقو 7 سانت داخل بدنش رفته و دوازده سیزده تا چاقو به بازوی وی میخورد. شهید دوستمحمدی میآید تا مجتبی را نجات بدهد که خودش با یک ضربه چاقو در قلب به زمین میافتد...
این اغتشاشگران اینقدر نامرد بودند؛ که جلوی آمبولانس را میگیرند و نمیگذارند آمبولانس به محل حادثه برسد. اینها بویی از مردانگی نبرده بودند.
پ ن : نه میبخشیم ، نه فراموش میکنیم
#بصیرت_محور
⭕ ایتا 👇
📍
http://Eitaa.com/basirat_mehvar
⭕ تلگرام👇
📍
https://t.me/basirat_mehvar1