داستان محمدصادق تختفولادی و بابارستم
🔹️ «آری محمدصادق بیدار شد و حالا مشتاق حقیقت و رستگاری بود. پی بابارستم دوید. از او پرسید و بابارستم هم خواست او را سیراب کند حال آن که عطش جوان دیگر با این یکی دو جرعه تمام شدنی نبود.»
🌏
کانال خبرگزاری ایمنا |
لینک خبر