آه هیا جانم !
دخترکم ، تو را چه به وصیتنامه نوشتن ؟! قریب به ۱۳ سال داشتم که اولین وصیتنامهام را نوشتم ، من امّا حرفی از انفاق نزده بودم. داراییهایم را هم با کسی قسمت نکرده بودم. در این حوالی دختـران همسن و سالت با رژلب آشـنا ترند تا سُرخیخون و وصیتنامه. اینجا حرف زدن از [جنگ] آرامشروانی کودکان را بهم میزند ، رها کن قلمَت را بیشتر از این با آن پنـجهای وارونهات دلها را نسوزان ، برو پی بازیهای کودکانهات ، تو را چه به وصیتنامه نوشتن ؟!
الفـبای زندگی را چگونه آموختی که اینگونه به - واو - وصیتنامه رسیدی ؟! عزیزکم ؛ شاید اگر تو هم یک دختر مو بلوند اوکراینی بودی ، برایت متنها ، پوستـرها و هشتگهای زیادی میزدند. شـاید
#وصیت_نامه را بخاطرت ترند میکردند و نامت را فریاد میزدند. اما چهکنم که تو یک کودکفلسطینی هستی. هیای عزیزم ، تو از لباسها ، کفشها و حتی اسباببازیهـایت گذشتی. تمام داراییات را بخشیدی ، ولی میدانی ؟! هنوز هم وجدانهای خفتهای وجود دارند که حاضـر نیستند از
#فلسطین حمایت کنند ، مبـادا موقعیتشان خدشـهدار شود.
«
هیا »
🇵🇸
#طوفان_الاقصی
✍🏻
#موسوی