👀چشم های ایران کور شد... 🔹نـادرشـاه از استرآباد عازم شيروان بود كه هنگام عبور از جنگلهاى مازندران مورد سـوء قـصـد دو نـفـر افغانى قرار گرفت . گلوله اى كه يكى از اين دو نفر به سوى او شـليك كرد بازوى راست او را خراشيده دستش را زخمى نمود و به سر اسبش اصابت كرد. آدم كـشـان از پـشـت درخـت انـبـوه فـرار كـردند. نادر به حق يا به نا حق چنين تصور كرد كه رضـاقـلى مـيرزا پسر ارشدش ‍ مسبب و محرک اين توطئه بوده است ، شاهزاده جوان محاكمه شـد و حـتـى بـه او قول دادند كه اگر اعتراف كند او را معاف خواهد داشت ولى او به بى گـنـاهـى خـود مـصـر بـود، اما نادر حكم كرد شاهزاده جوان را كور كردند و رضاقلى ميرزا گفته بود كه: اين چشمان من نبود كه كور كرديد بلكه چشمان ايران بود!!! نادر بعد از اين عمل نادم و پشيمان بود و دستور داد همه آن كسانى كه در زمان كور كردن شاهزاده حضور داشتند و براى نجات شاهزاده كه مايه افتخار ايران بود تلاشى نكردند به قتل رسانيدند. 🔖منبع: ژنـرال سـايـكـس ، تـاريـخ ايـران ، تـرجمه فخر داعى گيلانى - چاپ چهارم ـ تهران 1368 دنياى كتاب - ج 2 ص 386. @iran1401ghaviiii 🇮🇷