1.18M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
‌ بابا که از راه می‌رسید، با ذوق بدو می‌رفت سمتش، خودش را پرت می‌کرد بغلش و می‌گفت:«بابا... بازی!» و بابا، هر چقدر هم خسته بود، با خنده می‌نشست و می‌گفت: «بازی کنیم، عزیز دل بابا...» بابا بعد شهادتش هم هواشو داره🌸 😊 تا یادت نرفته لینک رو بزن تا عضو کانال بشی↙️ https://eitaa.com/joinchat/632029338Cb8a48cecf1