شهید مطهری نگران روانشناسانی بود که شخصیت امام حسین علیه السلام را اشتباه فهم کردهاند!
قسمت پنجم
روانشناسها، خصوصاً کسانی که بیوگرافی مینویسند، کوشش میکنند برای روحیهها یک
کلید شخصیت پیدا کنند. میگویند شخصیت هرکس یک کلید معین دارد؛ اگر آن را پیدا کنید سراسر زندگی او را میتوانید توجیه کنید. البته به دست آوردن کلید شخصیت افراد خیلی مشکل است، خصوصاً شخصیتهای خیلی بزرگ (حماسه حسینی، ص ۳۳).
سپس مینویسد: 《
ادعای اینکه کسی بگوید من کلید شخصیت کسی مانند علی یا حسین بن علی را به دست آوردهام، انصافاً ادعای گزافی است و من جرأت نمیکنم چنین سخنی بگویم، اما این قدر میتوانم ادعا کنم که در حدودی که من حسین را شناخته و تاریخچه زندگی او را خواندهام و سخنان او را- که متأسفانه بسیار کم به دست ما رسیده است - به دست آوردهام، و در حدودی که تاریخ عاشورا را- که خوشبختانه این تاریخ مضبوط است- مطالعه کرده و خطابهها و نصایح و شعارهای حسین را به دست آوردهام، میتوانم این طور بگویم که از نظر من کلید شخصیت حسین حماسه است، شور است، عظمت است، صلابت است،
شدت است، ایستادگی است، حقپرستی است. سخنانی که از حسین بن علی علیه السلام نقل شده نادر است ولی همان مقداری که هست از همین روح حکایت میکند. از حسین بن علی پرسیدند: شما سخنی را که با گوش خودت از پیغمبر شنیده باشی، برای ما نقل کن.
ببینید انتخاب حسین از سخنان پیغمبر چگونه است! از همین جا شما میتوانید مقدار شخصیت او را به دست آورید. حسین علیه السلام گفت آنچه که من از پیغمبر شنیدهام این است: «انَّ اللهَ تَعالی یحِبُّ مَعالِی الْامورِ وَ اشْرافَها وَ یکرِهُ سَفْسافَها» [بحارالانوار، ج ۴۴/ ص ۱۹۴]
خدا کارهای بزرگ و مرتفع را دوست میدارد، از چیزهای پست بدش میآید. رفعت و عظمت را ببینید که وقتی میخواهد سخنی از پیغمبر نقل کند این چنین سخنی را انتخاب میکند؛ درواقع دارد خودش را نشان میدهد. از حسین علیه السلام اشعاری هم به دست ما رسیده است که باز همین روح در آن متجلّی است:
سَبِقَتِ الْعالَمینَ الَی الْمَعانی
بِحُسْنِ خَلیقَةٍ وَ عُلُوِّ هَمِّهِ
وَ لاحَ بِحِکمَتی نورُ الْهُدی فی
لَیالٍ فِی الضَّلالَةِ مُدْلِهَمَّه
یریدُ الْجاحِدونَ لِیطْفِؤُنَ
وَ یأْبَی اللهُ الّا انْ یتِمَّه [لمعة من بلاغة الحسین، ص ۹۵، به نقل از نفَس المهموم حاج شیخ عباس قمی]
سخنان بسیار محدودی که از حسین علیه السلام به ما رسیده همینطور است. اینها مربوط به حادثه عاشورا هم نیست، مربوط به قبل از آن است و ربطی به آنجا ندارد.
سخن دیگر از او این است: «مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ» مردن با عزت و شرافت، از زندگی با ذلت بهتر است.
جمله دیگری که باز از او نقل کردهاند این است: «انَّ جَمیعَ ما طَلَعَتْ عَلَیهِ الشَّمْسُ فی مَشارِقِ الْأرْضِ وَ مَغارِبِها، بَحْرِها وَ بَرِّها وَ سَهْلِها وَ جَبَلِها عِنْدَ وَلِی مِنْ اوْلِیاءِ اللهِ وَ اهْلِ الْمَعْرِفَةِ بِحَقِّ اللهِ کفَیئِ الظِّلالِ». ضمناً شما از اینجا بفهمید یک مردی که حماسه الهی است فرقش با دیگران چیست. میگوید: جمیع آنچه خورشید بر آن طلوع میکند، تمام دنیا و مافیها، دریای آن و خشکی آن، کوه و دشت آن در نزد کسی که با خدای خودش آشنایی دارد و عظمت الهی را درک کرده و در پیشگاه الهی سر سپرده است، مثل یک سایه است. بعد اینطور ادامه میدهد: «الا حُرٌّ یدَعُ هذِهِ اللُّماظَةَ لِاهْلِها» [جامع الصغیر، ج ۱/ ص ۷۵] آیا یک
آزادمرد پیدا نمیشود که به دنیا و مافیهای آن بیاعتنا باشد؟ دنیا و مافیها برای انسانی که بخواهد خود را برده و بنده آن کند، به آن طمع داشته باشد و آن را هدف کار خودش قرار بدهد، مثل لُماظَه است》(حماسه حسینی، صص ۳۴_۳۳).
ان شاءالله ادامه خواهد داشت...
https://eitaa.com/joinchat/4203216913C592b78c231