🔸بالاخره دانشکده تمام شد و روز تقسیم فرا رسید. من کردستان افتادم، اما محمد در تهران ماند. خیلی ناراحت بودم. محمد آرامم کرد. 🔸گفت: توکلت به خدا باشه. هر چی که خیر باشه همون میشه. گفتم: کردستان خطرناکه، احتمال درگیری و این مسائل زیاده. 🔸گفت: مطمئن باش اگه قرار باشه اتفاقی برای انسان بیافته، تو تهران هم که باشی باز همون اتفاق میافته!! 🔸همینطور هم شد من تو کردستان که منطقه ي عملیاتی بود موندم و سالم برگشتم. محمد تو تهران بود و شهید شد. ╭┅┈┈┈┈┈┈┈╼┅╮ 𑁍▹ ڪپی‌آزادباذڪرصلوات ◃𑁍 به کانال جهاد تبیین منبع خبری در ایتا بپیوندید 👇 ╭━═━⊰   🍃🌸🍃   ⊱━═━╮ 🌍 eitaa.com/jahad_org ╰━═━⊰   🍃🌸🍃   ⊱━═━╯