🟣این هم از وضعیت امنیت بانک ها
🟢 مثل اینکه سناریوی چند فیلم سینمایی است
👇👇👇👇
🔵 اظهارات شنیدنی سارق بانک ملی
🔺مردم به من می گفتن رابین هود
آرمين سارق اصلي صندوق امانات بانك ملي در گفتگو با اعتماد: نزديك ۱۴، ۱۵ ميليارد تومان بدهي داشتم. طلبكارها جلوي خانه ميآمدند و تهديدم ميكردند. هر روز هم به بدهي هايم اضافه ميشد.
دوستانم به شوخي و خنده به من گفتند؛ اگر ميخواهي بدهيات را پرداخت كني، بهتر است بانك بزني! فكر سرقت از بانك سپه شعبه مركزي قائمشهر با اين صحبت ها شروع شد.
خانه مادربزرگ دوستم پشت همين بانك بود.ما خيلي راحت وارد بانك شديم تا برسيم به قسمت خزانه هيچ دري قفل نبود. تعطيلات بود و ما حدودا دو، سه روز داخل بانك سپه بوديم. در اين مدت، هيچ كس وارد بانك نشد. حتي از در پشتي بانك براي خودمان پيتزا سفارش داديم.
بعد هم به راحتي از بانك خارج شديم، اما حساب هاي مان درست از آب در نيامد و فقط ۷۰۰ ميليون تومان داخل خزانه بود.
كل ۷۰۰ ميليون تومان را به فقرا و افراد نيازمند كمك كرديم.
در جريان سرقت بانك سپه، ما اصلا به آن ۷۰۰ ميليون تومان دست نزديم و فقط بين خانوادههاي فقير و آنهايي كه حتي شام نداشتند بخورند، تقسيم كرديم، اما بعد كه ما را دستگير كردند، ۷۰۰ ميليون تومان از جيب خودمان به عنوان رد مال پرداخت كرديم.
براي همين در سال ۱۴۰۰، مردم در بسياري از سايت هاي خبري مازندران زير پست ها كامنت گذاشته بودند؛ رابين هود... .
بار دیگر دو روز عید فطر داخل بانک تجارت بودیم، اما هر كاري كرديم در خزانه باز نشد. كار را رها كرديم و رفتيم، بدون هيچ سرقتي.
قصدم بانك ملي شعبه نياوران بود، اما چون مسيرش دور بود و وسيله نداشتيم از سرقت آن صرفنظر كرديم. رفتيم سراغ بانك ملي شعبه دانشگاه تهران.
من و پسرخالهام داخل بانك رفتيم و برادرانم مقابل ساختمان بانك ملي در خيابان وصال كشيك ميدادند تا اگر كسي آمد به ما اطلاع دهند.
به نگهبان گفتم؛ دوست عزيز خانه ما خيابان پشتي بانك است. شب ها صداي موزيك ما را اذيت ميكند. نگهباني كه شب ها داخل بانك است، نميداند اين صداي موزيك از كدام خانه است؟
نگهبان بانك ملي به من گفت:
اي بابا، چه دل خوشي داري!
بانك، نگهبان دارد؟!
بانك، سرايدار دارد؟!
اينجا هيچ كس شبها نميماند.
شبها بانك را پلمب ميكنيم و ميرويم.
تا زماني كه جلوي در صندوق امانات برسيم هيچ دري قفل نبود و نياز به تخريب نداشت. ما ۱۷۰ فقره از صندوق هاي امانات بانك ملي را با ضربه چكش باز كرديم و دو كولهاي كه همراه مان بود را پر كرديم. اتاق مانيتورينگ را پيدا و تمام هاردها را خارج كرديم و با خود برديم.
چهارده، پانزده ساعت در بانك ملي بوديم. حدود ساعت ۶ صبح كارمان تمام شده بود. خيابان انقلاب را به خاطر نماز جمعه بسته بودند. تصميم گرفتيم، بخوابيم.
خوابيديم تا ۲ ظهر!
از همان دري كه وارد شده بوديم، خارج شديم. حتي موقع خروج از در پاركينگ، يك قفل كتابي به در زدم تا كسي شك نكند و بعد از ما نتواند وارد بانك شود.
تركيه بوديم كه بازپرس پرونده با من تماس گرفت و گفت؛ پدر، برادر همسر و برادرانت را بازداشت كردند و شما هم بايد به ايران برگرديد. اصلا ما خودمان قصد ماندن نداشتيم!
سازمان حقوق بشر به ما گفت؛ شما نبايد به ايران برگرديد، اما نمي توانستيم. عزيزان مان در ايران بازداشت بودند و وجدانم قبولم نميكرد كه تركيه بمانم.
فائزه هاشمي براي ملاقات و مصاحبه با ما به تركيه آمد با اين عنوان كه دفترچه خاطرات آقاي هاشمي رفسنجاني داخل صندوق امانات بوده است. در صورتي كه چنين چيزي داخل صندوق امانات بانك ملي شعبه دانشگاه نبود.
من و پسرخالهام كه متهمان رديف اول و دوم پرونده هستيم با اتهام افساد في الارض مواجه شديم. در كيفرخواست آمده؛ سرقت مسلحانه! ما حتي يك چاقو هم همراهمان نبود و اگر با ماموران مواجه ميشديم، قطعا فرار ميكرديم.
منبع: بامدادنو
✳️