پایم که به رودخانه می‌رسد سرمای‌ آب در تمام وجودم جریان می‌یابد آرام شنا می‌کنم اما برخلاف جهت آب؛ بقیه همه خود را به جریان آب سپرده بودند اما من مُصر بودم که تسلیم جریان آب نشوم. همه با تعجب نگاهم می‌کردند و برخی مرا به نگاهی ملامت‌بار مهمان می‌کردند ولی من می‌دانستم گاه برای قوی شدن باید تسلیم جریانات روزگار نشوی و حتی خلاف آن را بپیمایی! یاد او افتادم همان که در روزگاری که همه به دنبال مدرک بودند او به دنبال عمل رفت؛ همان که به جای تشکیل نمایشگاه مدرک و مقاله همان علمی که داشت را عملی کرد و الحق که خوش درخشید. گاه متمایز بودن زیباست او با دیگران متمایز بود و وقتی همه فقط می‌خواستند کوهی از علم انباشته کنند، دنبال تشکیل فناوری بود اخر می‌دانست حاصل علم بدون عمل رکود است و علم حجاب است اگر عملی درپی ان نباشد حالا سالگرد عروج اوست همان کسی که زمینی بود اما اعمالش مهمان آسمانش کرد همان که علم برایش وسیله شهرت نبود تنها می‌خواست با علمش خدمت کند و کارآمد باشد همان که خدماتش سبب شد دشمن نتواند حضورش را تحمل کند و در همان جوانی آسمان او را به آغوش کشید آری او مانند نامش برگزیده بود حالا شاید جسمش میان ما نباشد اما راه مصطفی پایان نمی‌پذیرد... @jahadelmi_313|✨