محسن به راحتی من و پسرش را رها کرد ، زیرا خدا عشق اصلی او بود . همه از آن میزان عشقی که ما و محسن را بهم وصل می کرد، خبر داشتند ، همه از این عشق ما به هم حسادت می کردند ... اما او همیشه به من می گفت: "زهرا ، شما در عشق من به خودت و پسرمان (علی) شکی ندارید." اما وقتی موضوع به بانوی زینب (سلام الله علیها) مربوط شود ، من شما ، زهرا عزیزم را ترک می کنم و می روم. " 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie