زندگینامه و خاطرات 4⃣6⃣ 🔰 دو هفته بعد از ، خواب دیدم آمده پیشم، مثل زمانی که هنوز زنده بود و به من سر می‌زد و می‌آمد پیشم. گفتم: ، عزیز دلم، چرا اینقدر دیر آمدی؟ خیلی منتظرت بودم. گفت: بازرسی‌ها طول کشید، برای همین دیر آمدم. در عالم خواب یادم نبود شهید شده، فکر کردم بازرسی های را می گوید. گفتم: مگر تو از بازرسی رد می شوی؟ گفت: آره، بیشتر از همه سر بازرسی ایستادم. با تعجب گفتم بازرسی چی!؟ گفت: بازرسی ، و ادامه داد، بیشتر از همه چیز از سؤال می شود. . تازه یادم آمد شهید شده. پرسیدم: حساب چی؟ گفت: حساب قبر ندارند. حسابی در کار نیست. ما هم الان کارمان تمام شد و راه افتادیم... 💢 گفت و گو با ام عماد، مادر بزرگ‌ 📚 منبع: ♦️ خبرگزاری صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران 🔗 http://www.iribnews.ir/007FqW 🔰کانال قرارگاه فرهنگی مجازی🔰 •••✾شهید جهاد عماد مغنیه✾••• @jahadesolimanie