شهید ناصر شفیعی
ولادت ۱۳۴۷
شهادت ۱۳۶۶
دانشجوی رشته عمران دانشگاه شریف
#وصیتنامه_شهید ⬇️
بسم الله الرحمن الرحيم
اشهد ان لااله الّا الله و اشهد ان محمد عبده و رسوله و اشهد ان عليّا ولي الله
و شهادت مي دهم كه در زمان غيبت آخرين امام معصوم(عج) اكنون حضرت امام خميني"حفظه الله" مقام ولايت فقيه را عهده دار مي باشند.
خداوندا، می خواهم با تو سخن بگويم و آخرين حرف هاي خود را با ياد تو آغاز كنم.می خواهم وصيت ننويسم، بلكه اعتراف نامه ای تشكيل دهم شايد كه با معرفت بيشتری نزد تو بيايم.
خدايا، هيچ بودم همه ام كردی ، محو بودم آشكارم ساختی ، نيست بودم هستم كردی ، خلقم كردی ، انسانم آفريدی ، تنهايم نگذاشتی . پدر و مادر را چنان مهری دادی كه شب و روزشان را به پای من گذاشتند. در دامن خانواده ای قرارم دادی كه ايمان به تو داشتند و سعيشان بر اين بود كه امانتشان را نيز به صراط تو هدايت نمايند. در پهنای مملكتی مرا آفريدی كه ساليان سال بوده و هست كه پرورش دهنده اولياءالله است.
اما من چه كردم؟ سر به طغيان زدم و عصيان تو كردم. دامن خويش را كه پاك آفريده بودی به گناه آلوده ساختم. خود را تا گلو در منجلاب فساد فرو بردم، قلب نورانی خويش را به زنگار سيئات سياه نمودم. لكن تو هرگز رهايم نساختي. محيط را چنان مساعد نمودی كه قادر بودم به اوج كمالات برسم. از هر سو راه های كمال آموخته و راه های سقوط تذكر داده می شد. درهای رشد را برويم باز می كردی و مرا از سوی گناه رفتن بر حذر می داشتی.
اما وای بر من! به تدريج داشتم برای خود قلبی مي ساختم بدون ادراك هيچ معرفتی ، گوشی می ساختم ناشنوای از هر حقيقتی و چشمی می ساختم خالی از هر نور بصيرتی. وای در آن حال نه تذكر متذكران مرا سودی می بخشيد و نه نصيحت ناصحان. نه اندرز اندرزگويان مرا فايده ای مي داد و نه پند پندگويان.
ولی باز لطف تو بود كه مرا نگهداشت. فطرت را در هر حال برايم زنده نگه داشتی و گاهگاه نهيب فريادش را آنچنان از ژرفای جان بر من فرود مي آوردی كه لرزه تمام بدنم را فرا می گرفت.
كم كم بدنبال چاره ام انداختی و راه توبه ات را بر من هويدا ساختي ، توبه كردم. اما فغان از ضعف اراده ، خيلي زود با ديدن ظواهر دنيا توبه ام را شكستم. باز به خود آمدم و باز توبه را فراموش كردم. آری از توبه نيز براي خود لقلقه زبانی ساختم ای وای كه آنچه ساختیم داشت به نيستی می گرائيد.
بارالها! تو خود عالمی و من هم اقرار می كنم كه ضعف نفس داشتم. اعتراف می كنم كه هميشه از وساوس شيطان پيروی كردم و تبعيت از نفس اماره داشتم ، اما به ذات مقدست قسم نمی خواستم ذره اي در برابر خواست تو قد علم كنم. هرگز نخواستم در برابرت خودی نشان دهم. خدای من به خدت پناه می برم.نظرم به فضل و مرحمت توست،پس از آن همه پليدی ها و ناشكری ها.لطف نمودی و مرا همراه مقربان درگاهت به مأمن عاشقان روانه ساختی . مکانی كه هرگز لياقت زندگی در آن را نداشتم.اما همنشينی با بندگان خالصت مرا به حقايقی رساند. فهميدم كه خيلی ضعيفم خيلی ضعيف، دانستم كه بسيار راه مانده تا تو را بشناسم، دريافتم كه ذره ای از حبّ اهل بيت در وجودم جاری نيست و تا بحال تنها به نام ايشان عشق می ورزيده ام. خدايا پی برده ام كه خيلی عقب مانده ام. اما مي دانم كه بر در خانه كريم آمده ام، ميدانم كه اگر تو نظاره گر حاكم نبودی ، اصلاً سر و كاری با اينجا نداشتم. پس در اين آخرين گفتارها از تو می خواهم فقط از تو : پروردگارا اگر ادامه حيات برای من نتيجه اش ذره اي حركت به روي نقص است ، زنده نگذارم و اگر قرار است بميرم، آنچنان مرا بميران كه مرگم كفاره ای بر زندگی سراسر مصيبتم باشد.
الهی من كثيف بودم اما دوست دارم تميز به نزد تو بيايم،تنها پاك كننده ای كه برايم مانده است شهادت است، پس شهيدم كن. خدايا درست است كه لياقت ندارم ولی خواستن از كريم عيب نيست، پس من از خودت لقائت را مي خواهم، نه جنتت را. معبودا وجه خود را به من هم نشان ده.
آمين يا رب العالمين
🔰 کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie