🌷درس بزرگ امام جواد(ع) برای ما این است که در هنگامی که در مقابل قدرتهای منافق و ریاکار قرار میگیریم، باید همت کنیم که هوشیاری مردم را برای مقابله با این قدرتها برانگیزیم.
اگر دشمن، صریح و آشکار دشمنی کند، و اگر ادعا و ریاکاری نداشته باشد، کار او آسانتر است. اما وقتی دشمنی مانند مامون عباسی چهرهای از قداست و طرفداری از اسلام برای خود میآراید، شناختن او برای مردم مشکل است.
در دوران ما و در همه دورانهای تاریخ، قدرتمندان همیشه سعی کردهاند وقتی از مقابله رویاروی با مردم عاجز شدند، دست به حیله ریاکاری و نفاق بزنند.
امام رضا(ع) و امام جواد(ع) همت بر این گماشتند که این ماسک تزویر و ریا را از چهره مامون کنار بزنند و موفق شدند.
▫️انسان ۲۵۰ ساله؛ صص ۴-۳۸۳
🔻 آیتالله بهجت قدسسره: حرم مطهر حضرت امام رضا علیهالسلام نعمت بزرگ و گرانقدری است که در اختیار ایرانیها است، عظمتش را خدا میداند، بهحدی که امام جواد علیهالسلام میفرماید: «زیارت پدرم از زیارت امام حسین علیهالسلام افضل است، زیرا امام حسین علیهالسلام را عامه و خاصه زیارت میکنند، ولی پدرم را جز خاصه (شیعیان دوازده امامی) زیارت نمیکنند».
📚 در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۲۸
🍀 ۱۰ رجب 🍀 سالروز ولادت حضرت علیاصغر(ع)، ولادت شش ماههای که فقیر و غنی بر نامش دخیل بستهاند. علیاصغر، یعنی درخشانترین چهره کربلا، بزرگترین سند مظلومیت و معتبرترین زاویه شهادت... علیاصغر، یعنی درخشانترین چهره کربلا، بزرگترین سند مظلومیت و معتبرترین زاویه شهادت. چشم تاریخ، هیچ وزنهای را در تاریخ شهادت، به چنین سنگینی ندیده است. علی اصغر را«باب الحوائج» میدانند، گرچه طفل رضیع و کودک کوچک است، اما مقامش نزد خدا والاست...
🌹امام جواد عليه السلام: سـوره قــدر «انا انزلناه» را زيـاد بخـوان و لبهايت به گفتن استغـفار «تـر» باشـد، (دائم لبت از گفتن استغفار در حرکت باشد).
📚ثواب الاعـمال، ص 197
🌷شب میلاد امام جواد (ع) بود و مصمّم بودیم مراسم بگیریم ولی پول نداشتیم.
غلامعلی ظهر تماس گرفت و گفت «نگران نباش، پول جور شد.» گفتم «از کجا؟»
نمیگفت. آخر با اصرار از زیر زبانش کشیدم که آنروز حقوقش را گرفته بوده.
یک سال نمیدانم بر چه اساسی از آموزش و پرورش منطقه ابلاغ کرده بودند که در مدارس عزاداری نشود.هشتم محرم بود. صبح با آقا غلام از هیئت آمدیم مدرسه. بچهها رفته بودند سر کلاس. یکی از بچهها آمد پشت پنجرهی دفتر و گفت « آقای جندقی، محرم که تموم شد. پس مراسم و نوحه چی؟» آقا غلام گفت: « خودتون برگزار کنید.» چند دقیقه بعد صدای نوحه خوانی بچهها حیاط مدرسه را پر کرد: « اکبرم، اکبرم! ای پارهی جگرم.» ساختمان منطقهی آموزش و پرورش مشرف به حیاط مدرسه بود. آنها دیده بودند که بدون دخالت مسئولین مدرسه، بچهها خودشان وسط حیاط مدرسه دو دسته شدهاند و عزاداری میکنند. زنگ زدند به مدرسه که بچهها را نظم دهید. آقا غلام هم از خدا خواسته بچهها را ردیف کرد، درهای مدرسه را باز کرد و بچهها را خیلی منظم مثل دستهی سینهزنی به مدرسهی شهید بهشتی، که همان نزدیکیها بود، فرستاد...
🌺کتاب شهدا و اهل بیت، ناصر کاوه