5ـ تأکید بر برنامهریزی روستایی و منطقهای: عمده برنامههای اصلاحات اقتصادی چین از روستاها آغاز شد و پس از آن به شهرها رسید. این در حالی است که براساس نظریه اقتصاد متعارف (غربی)، اثرات اشاعهای اقتصاد از مرکز به سمت پیرامون صورت میگیرد. تأکید دولتمردان چینی بر ارتقای توان کشاورزان و روستاییان از طریق توسعه آموزش و پشتیبانیهای فنی، بازاریابی و... باعث شد تا اقتصاد روستایی این کشور به موتور اصلی برای توسعه آن تبدیل شود. این رویکرد موجب شد نه تنها به لحاظ تأمین غذا و پوشاک وضعیت چین به سرعت بهبود یابد، بلکه بعدها بخش عمده محصولات صنعتی صادراتی این کشور نیز از مبدأ روستا اتفاق بیفتد تا جایی که هم اکنون برخی تجهیزات پیشرفته نیز در روستاها (در قطعات منفصل و در خانههای کوچک) تولید و پس از مونتاژ صادر میشود.
6ـ فرهنگ خوب اقتصادی مردم چین: در کنار سیاستهای اقتصادی مناسب، نوع نگاه مردم چین به اقتصاد و عملکرد آنها مهمترین عامل پیشرفت اقتصادی این کشور بوده است. یکی از مشخصههای مردم چین، فرهنگ بالای کار و تلاش است. مردم این کشور تحت تأثیر فرهنگ کنفسیوسی مردمی اهل کار هستند. بر اساس همین فرهنگ، چینیها پذیرفتند سالها با درآمد کم کار کنند و اجازه دهند ثروتهای تولید شده آنها به سرمایه تبدیل شود.
در واقع، فرهنگ مصرف چینیها هم همراستا با برنامههای تقویت تولید ملی عمل میکند. مردم چین اهل صرفهجویی هستند و اسراف نمیکنند. حتی در سالهای اخیر که این مردم صاحب یکی از بزرگترین و پیشرفتهترین اقتصادهای جهان شدهاند، باز هم فرهنگ مصرف صحیح و عدم اسراف) را فراموش نکردهاند. مردم چین از وسایل زاید اطراف و منزل خود، کالاهای مفیدی تولید میکنند که میتواند بخشی از نیازهای آنها را تأمین کند. چینی ها در مصرف غذا هم بهینه عمل می کنند. نظام تغذیه چینیها عمدتاً مبتنی بر سنتهای این کشور است و با وجود تلاش غربیها، الگوی مصرف غذا در این کشور چندان تغییر نکرده است. برای نمونه، در این کشور حدود 300 رستوران مک دونالد وجود دارد، یعنی تقریباً به ازای هر 4 میلیون نفر یک رستوران. مردم چین عمدتاً به دنبال برند و مارکهای مشهور نیستند و به جز فروشگاههای بزرگ و ویژه، اثری از این محصولات و برندها در چین دیده نمیشود. در مورد لوازم الکترونیکی مانند موبایل هم نوع مصرف مردم چین آنقدر ساده است که گویی از فناوری روز این دستگاهها که خودشان آن را برای کل جهان تولید میکنند، بیخبرند.