همسرش میگفت: وقتایی که ناراحت بودم با اینکه سرش داد میزدم میگفت: جان دل هادی...؟!
چند هفته بیشتر از شهادتش نگذشته بود یه شب که خیلی دلم گرفته بود قلم و کاغذ برداشتم شروع کردم به نوشتن...
از دل تنگم گفتم...
از عذاب نبودنش براش نوشتم...
هادی فقط یه بار...
فقط یه بار دیگه بگو جان دل هادی...💔
نامه رو تا زدم و گذاشتم رو میز و خوابیدم...
بعد شهادتش بهترین خوابی بود که میشد ازش ببینم، دیدمش، صداش کردم...
بهترین جوابی که میشد ازش بشنوم...
جان دل هادی؟!
چیه فاطمه؟!
چرا انقدر بی تابی میکنی؟!
تو جات پیش خودمه شفاعت شده ای...
#دهه فجر 🇮🇷
#شهید_هادی_شجاع...🌷🕊
#اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم سلام بر شهدا 😭🌷🍃