🔸حکایتی شگفت از عالم ربّانی آیة الله بافقی: @jannatolmahdi313 عالم رباني آيت الله شيخ محمد تقي بافقي پس از آن که يه جرم نهي از منکر و اعتراض به حضور بدون حجاب همسر رضاشاه مورد ضرب و شتم آن ملعون قرار گرفت و مدتي در تهران به زندان رفت حدود یازده سال به شهر ري تبعید شد. مرحوم مشهدی عباس سبزی کار که يکی از اولیای خدا بود نقل کرد که در مدّت تبعید آيت الله بافقي در خدمت معظم له بودم و شب ها به جلساتی جهت تبلیغ می رفتیم... در این مدّت کراماتی از معظم له مشاهده کردم و چون ارادت و موقعیت ایشان را نسبت به حضرت ولی عصر (عج) می دانستم، کراراً از ایشان عاجزانه تقاضا می نمودم راهی جهت زیارت آن حضرت به حقیر ارائه نمایند. روزی فرمودند: عباس! امسال مشرّف به عتبات عالیات می شوی و موفّق به زیارت حضرت خواهی شد. آنچه به تو می گویم به خاطر بسپار و به آن بدون کم و زیاد عمل نما. وقتی وارد کربلای معلّی شدی بعد از آن که غسل زیارت کردی و وضو گرفتی بدون آنکه به کسی یا مکانی توجّه کنی وارد حرم مطهّر می شوی و مستقیماً بالاسر حضرت می روی. در آن مکان مقدّس حضرت بقیه الله علیه السلام در حال تشهّد نماز بالاسر حضرت سیدالشهداء علیه السلام می باشد، در کمال تواضع و ادب در محضر ایشان جلوس می نمایی. هنگامی که نماز ایشان به اتمام رسید، دست دراز می کنی و با ایشان مصافحه و التماس دعا می نمایی و بس. @jannatolmahdi313 مرحوم مشهدی عباس برایم بارها نقل کرد که طبق فرمایش معظم له همان سال به طریق معجزه آسایی وسایل تشرّفم به عتبات عالیات فراهم گردید. به کربلا مشرّف شدم، پس از مقدّمات با حالتی معنوی داخل حرم شدم و مستقیماً به طرف بالای سر رفتم. همان گونه که مرحوم حاج شیخ فرموده بود، حضرت ولی عصر علیه السلام را در حال تشهّد نماز مشاهده نمودم. بی اختیار و در کمال خضوع و خشوع در محضر آن ولی الله مطلق به زانو درآمدم... به انتظار تمام شدن نماز لحظه شماری می نمودم. آخرین سلام نماز را با صوتی دل انگیز که هرگز چنین صوتی روح انگیز و دل افزا در همه عمرم نشنیده بودم به گوش سر و گوش جانم شنیدم. هنگامی که مطمئن شدم نماز حضرت به اتمام رسیده، دست های ناقابلم را به عنوان مصافحه دراز نمودم و ایشان هم متقابلاً دست های مبارکشان را به عنوان قبولی مصافحه به سوی حقیر آوردند. دست هایم در دست های ایشان قرار گرفت. در آن زمان در چه عوالمی بودم فقط خدا می داند. بی اختیار عرض کردم: التماس دعا. دست های مبارک آن چنان لطافت و نرمی خاصی داشت، تو گویی ماهی زنده ای را در دست داری و آن ماهی با آن کیفیت و لطافت، ناگهان از دست تو خارج شود. دستان مبارک حضرت از دستم خارج شد و دیگر وجود نازنینش را ندیدم و از نظرم غایب گردید. اين حکايت و پيشگويي مرحوم حاج شيخ، کاشف از اوج تقرب و موقعیت معظم له در محضر بقیه اللَّه الاعظم علیه السلام می باشد. حکایاتی از صالحان، احمد شهامت پور ص 153 - 151. ۳۱۳👇••🇮🇷•• تشریف بیاورید.✅ @jannatolmahdi313 ⚠️باما همراه باشید.