#لحظه_نگاشت
۱۹ بهمن ⬅️ پسرِ کوچکم رفته خانه خاله اش و آنجا بادکنک دخترخاله را دیده. به محض رسیدن به خانه و بیرون آمدن از حال و هوای مهمانی میگوید: به بابا زنگ بزن میخوام بگم برام بادکنک بخره.
سفارشش را که به بابا می گویم برادرش سریع خودش را میرساند کنار من و گوشی را میگیرد: بابا لطفا سه تا رنگ بخرین. سبز ، سفید، قرمز. برا راهپیمایی.
۲۰ بهمن⬅️ پسرم از مدرسه میرسد. هنوز کیفش را زمین نگذاشته شروع میکند به تعریف: امروز همه بچه های کلاس روی دیوار سالن نقاشی هامون رو چسبوندیم. دوستام هی میگفتن چطوری هواپیمای به این قشنگی کشیدی. راستی معلم مون کتابچه ای هم که درباره دهه فجر درست کرده بودم گذاشت رو میزِ توی سالن که همه ببینن. اون شر شره ای که ......
۲۱ بهمن⬅️ پسرها را از خواب بیدار میکنم: علی پاشو که خیلی کار داری ها. مگه نمیخواستی برای روز راهپیمایی پرچم درست کنی مامان؟
برادرش هم با شنیدن کلمه راهپیمایی بیدار می شود: الان میخوایم بریم؟
- نه فردا.
کلی برایش توضیح میدهیم که امروز کسی توی خیابان نیست و اگر هم برویم اصلا نمی چسبد.
شب هم وقت شام سریع سر سفره می آید تا بتواند هر چه زودتر بخوابد. دوست دارد صبح، اولین نفری باشد که برای راهپیمایی آماده می شود. پرچم را دست می گیرد و بادکنک های سبز و سفید و قرمز را همراه خود میکند.
و همه این شور و نشاط در ۲۲ بهمن به قله خود میرسد. ✨✨✨
خدا را شکر شیرینی دهه فجر زیر زبان بچه ها مزه می کند. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
📝سرکار خانم فرشتیان
@jaryaniha