#روایت_خادمی
آقای امام رضا! سلام
مامان، امروز کار عجیبی کرد. سر صبح، وقتی بابا نشست پای سفره و داشت سنگریزههای پشت نان سنگک را جدا میکرد، مامان حرفش را زد. استکان کمر باریک را لبالب چای، گذاشت وسط نعلبکی گل سرخی و داد دست بابا. روسری مشکیاش را سرش کرده بود. چادرش را گذاشته بود روی دسته مبل. بابا پرسید: "این وقت صبح، کجا؟"
مامان گوشه نان سنگک را کند و نزدیک لبهاش برد. نان را بوسید و گرفت کف دستش. بابا حواسش جمع شد که حرفی هست. استکان چای را نیم خورده گذاشت توی سفره. مامان نان را نشان داد و بیآنکه صداش را بلندتر کند یا آرامتر، شمرده گفت: "به این برکت، اجازه میخوام."
مامان اجازه میخواست. اجازه چی؟
بابا معلوم بود تعجب کرده. گفت: "اجازه مام دست شماست."
مامان سرش را بالا نیاورد. دست کشید روی نانی که کف دستش گرفته بود. گفت: "این اجازه فرق داره. امسال میخوام برم عزاداری آقا. یجور دیگه میخوام برم."
بابا یک تکه از کنار نان جدا کرد. منتظر بود بشنود. مامان گوشه روسریاش را چند بار کشید روی چشمهاش. حرف زد. بغض صداش کلمهها را سنگین و پر حجم کرده بود: "به رسم زنهای نوغان، میخوام مهرمو ببخشم، از صبح تا شب برم توی حرم. برم عزاداری کنم برای امام غریب."
بابا نگاهش به نانهای توی سفره بود. گفت: "من که نگفتم نرو. شما... ." مامان نگذاشت حرف بابا تمام شود. گفت: "میدونم شما اجازه میدی. میدونم ارادت شما زیاده به آقا. ولی من میخوام امسال به امام رضا بگم مهرش از هر مهری بالاتره."
مامان ماجرای زنهای نوغان را تازه برایم گفته است. اینکه مهرشان را بخشیدند و روز شهادت امام رضا خودشان را با شاخه های گل رساندند به آقا.
بابا که گفت: "یاعلی."، مامان بلند شد چادرش را برداشت. دستگیره در را چرخاند که برود. برگشت چادرش را مرتب کرد و رو به بابا گفت: "خودِ امام رئوف برات جبران کنن."
بابا کف دستش را بالا برد و محکم میان هوا نگه داشت. آرام گفت: "مهر شما سر جاشه. امام رئوف جبران کردن."
آقای امام رضا!
مامان امروز کار عجیبی کرد. مهریهاش را بخشید تا محبتش را به شما نشان بدهد. بابا گفت مهر مامان سر جایش است. مهر هر دوشان زیادتر شد به شما. من میان یک دریا محبت دارم برایتان نامه مینویسم.
مهر شما در روز شهادتتان، محبت روی محبت آورده است. شما مهربانترین امام عالَمید آقای امام رضا.
نویسنده: الهه زمان وزیری7⃣
🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊
💠
@jaryaniha
در جریان باشید! 🌱