📌وقتی غرب در فیلم "پزشک" (Der Medicus) مجبور به اعتراف به عظمت !2️⃣ 🔘 هیچ کس از طبابت چیزی نمی‌داند فقط سلمانی‌های دوره‌گرد (آرایشگران)، اندکی کارهای طبی در حد کشیدن دندان، جا انداختن استخوان و قطع انگشتان سیاه شده و میزان زیادی اوراد و خرافه به جای درمان به خورد مردم می دهند! 🔘 سلمانی دوره‌گردی باگاری که در آن زندگی می‌کند‌ به محله‌ای در لندن آمده است. 🔘 مادری بیوه که 3 فرزند کوچک دارد، دچار حصبه می‌شود و بچه (جسي) به دنبال سلمانی «طبیب» می‌رود و او اصلا بر بالین مریض نمی‌آید و می‌گوید این درد درمان نمی‌شود. 🔘 مادر می‌میرد و کودک یتیم به همان سلمانی پناه می‌برد، چون گمان می‌کند از طبابت چیزی می‌داند. 🔘 چند سال بعد «سلمانی» دچار آب مروارید می‌شود و بینایی‌اش را از دست می‌دهد؛ جسی او را نزد یک کحّال یهودی می‌برد. کحّال او را عمل جراحی آب مروارید می‌کند و چشمانش شفا می‌یابد! 🔘 جسی می‌پرسد چنین طبابت شگفتی را چگونه و از کجا آموختی؟ کحّال می‌گوید از بزرگترین دانشمند کره زمین! جسی می‌گوید هر طور که هست باید به افتخار شاگردی او نایل شوم. 🔘 کجاست؟ نامش چیست؟ کحّال می‌گوید نامش «‌پورسینا‌» است و تو باید به ایران شهر اصفهان بروی! 🔘 جسی با مصايب زیاد و خطر کردن جان، خود را به اصفهان می‌رساند. آنجا با شهری مواجه می‌شود که بر خلاف لندن، عظیم و مدرن است. 🔘 برج و بارو دارد و پورسینا در یک مسجد بزرگ که رواق‌های فراخ دارد، صبح‌ها طب درس می‌دهد. 🔘 عصرها فلسفه و شب‌ها بر بام مسجد درس نجوم و هیات. جسی از این همه دانش و تمدن شگفت‌زده می‌شود. 🔘 شاید مهم‌ترین صحنه فیلم آنجاست که پورسینا به جسی میگوید: درباب عفونت گوش مقاله‌ای ارائه بده. 🔘 جسی از مسؤل کتابخانه می‌پرسد کتابی در باب عفونت گوش وجود دارد؟ او جواب می‌دهد آن قفسه را ببین. 🔘 وقتی جسی قفسه را باز می‌کند، می‌بیند پر از کتاب است. می‌گوید کدام کتاب مربوط به عفونت گوش است؟ مسئول کتابخانه می‌گوید: همه‌شان! 🔘 در این فیلم که محصول کشور آلمان است، بیننده خود شاهد است زمانی که در قلب اروپا برای درمان بیماری‌ها به اوراد و جادو متوسل می‌شدند، در کتابخانه اصفهان يک قفسه کتاب فقط مربوط به عفونت گوش بوده است!! 🔘 این تفاوت دانش در ایران و غرب یک هزار سال پیش از منظر یک فیلم صد در صد غربی است!