🌸🍃🌸🍃 یکی از اساتید می‌گوید: در ایستگاه اتوبوس نشسته بودم، دو جوان نامزد را دیدم که با هم عاشقانه درد دل می‌کردند. در این اندیشه بودم که مانند آن مرد من هم جوان و در ایام شباب هستم و قدری روحیه گرفتم و در رویاها و خاطرات جوانی غوطه‌ور شدم، ناگاه دیدم نوجوانی بر کتفم می‌زند و می‌گوید: عمو!!! ساعت چند است؟؟!!! از خواب و رویاها برخواستم و از شنیدن عمو، فهمیدم سنی از ما گذشته است و زود پیر شدیم. آری همه ما خودمان را جوان می‌پنداریم، چون از گذر عمر بر خودمان غافلیم و به خاطر این است که دوست نداریم کسی سن ما را بپرسد. چون می‌ترسیم حقیقت را بگوید و بدانیم پیر شده‌ایم. ♡ʝσiŋ🌱↷ 『 @javad_gholiyan