🌷🕊 #خاطره #راوی_همرزم_شهید شهید جواد محمدی با نام جهادی #مُحرم قرار بود یه جلسه با روس ها داشته باشیم... اولین بار بود که آقا جواد رو میدیدم... و البته نه به این اسم... اسمش اونجا #مُحرم بود... همین سال ۹۶... ماه مبارک رمضان... تازه یک روز بود از مرخصی برگشته بود سوریه اومد مقر ما و با هم رفتیم سلمیه تا یک جلسه با افسرای روس و سوری و حزب الله برای عملیات داشته باشیم... عملیات بازپس گیری نقطه های مرتفع شاهد ۹ و شاهد ۱۰ ... تو برگشت به حِما من و جواد تنها شدیم... از حال و احوالم پرسید و منم متقابل ... فهمیدم جزو نیروی قدس نیست و سابقا تو عملیات دستگیری اطلاعات سپاه مشغول بوده و با زجر و زاجراتی خودشو رسونده به سوریه و موندگار شده اینجا... وقتی فهمید #مُجردم با همون لهجه قشنگش گفت: بیا #دُرچه هم زَن بگیر هم ساکن شو... بعد؛ از اینکه براش سخت نیست اومدن و رفتنش پرسیدم... جواد گفت: اون ساک پشت ماشین رو میبینی؟ من به خانمم گفتم هر جای دنیا #جهاد باشه من کُل زندگیم میشه اون ساک و میرم... رفیق تو هم اینجور باش... و در آخر در نقطه های مرتفع شاهد ۱۰ به آرزویش، 🌷شهادت🌷 رسید و پر کشید ... #دلتنگتم رفیق🌹 #شبتون_شهدایی #شهیدجوادمحمدی ❤️ @javad_mohammady❤️