واما بعد⬇️⬇️ ما در بحث، به بیان مراتب نفس رسیدیم. جایی‌که سلوک و جهاد باید از آنجا آغاز بشود. ما باید مراتب نفس را بشناسیم، تا شکل و کیفیت مجاهدت در هر مرتبه معلوم بشود. ما در جلسات قبل به سه مرتبه از مراتب نفس اشاره کردیم: مرتبۀ اول نفس مسوله، بعد از آن نفس اماره و سپس نفس لوامه است. در مراتب نفس مسوله و اماره، عقل به هیچ وجه حاکمیت ندارد؛ و خواسته‌ها و منافع و مضارّی که در این دو مرتبۀ از نفس چه به صورت دعوت و چه به صورت دستور پیگیری می‌شود؛‌ تماما غریزی‌ست. در این دو مرتبه، مسئلۀ خطرناک این است که نفس بی‌نهایت طلب، لذت‌طلب و گریزان از درد و رنج است. یعنی هیچ‌گاه به درد و رنج به عنوان یک فرصت نگاه نمی‌کند؛ و آن را از عوامل رشد و ترقی نمی‌داند. یکی از عناصر هشت‌گانۀ ایمان، صبر است؛ که افراد جامعۀ ما، کمتر از آن برخوردار هستند. فلذا نسبت به مصائب و مشکلات شکیبایی ندارند. البته توصیف شکیبایی را دارند؛ اما اقدام به شکیبایی ندارند. بخش سوم نفس، نفس لوامه است؛ تناسب این مرتبه با عقل، مانند یک لامپی‌ست که سیمی که به آن متصل است، دارای اتصالی باشد. گاهی خاموش می‌شود و گاهی روشن. ارتباط نفس لوامه هم با عقل به همین صورت است. گاهی با عقل مرتبط است و گاهی هم ارتباطش با عقل به طور کامل قطع می‌شود. این هم برای انسان ممدوح و مساعد نیست. چون ممکن است در زندگی خیلی‌ها، مدت زمان عدم اتصال نفس لوامه به عقل طولانی بشود. فلذا انسان کار ناشایست انجام می‌دهد،‌ اما اظهار پشیمانی نمی‌کند. مرتبۀ چهارم نفس: نفس مُلهمه است. اگر انسان در مدار تربیت و تهذیب نفس قرار بگیرد؛ باید کوشش کند که در اثر این تلاش و مجاهدت، صفات رذیله را از خود دور نموده و صفات جمیله را در خود جایگزین کند؛‌ و عقل را نیز حاکم بر نفس قرار بدهد. ‌یعنی ما باید درون خودمان را از مرحلۀ تربیت، به مرحلۀ تهذیب برسانیم. یعنی استعدادها که آمادۀپذیرش شد، در مرحلۀ بعد نفس انسان باید شکل و قالب مطلوبی به خود بگیرد. یعنی در این مسیر ابتدا باید رذایل را از خود دور کند و سپس خودش را به صفات جمیله بیاراید. که البته اینجا هم پایان کار نیست؛ و این صفات باید تحت حاکمیت عقل قرار بگیرند. چرا که صفات جمیله اگر تحت حاکمیت عقل قرار نگیرند، به تنهایی و به‌‌واسطۀ خصیصۀ عُجب می‌توانند انسان را جهنمی کنند. شخص هیچ گناهی نکرده؛ و عبادت خدا را کرده؛ اما نزد خودش، عبادات خود را بزرگ می‌بیند. در بحث خودسازی عناوین مختلفی وجود دارد. عناوینی مانند: تربیت، سلوک، تهذیب و اخلاق. این عناوین از نظر ظرافت و تقدم و تاخر با هم تفاوت دارند. اولین گام برای تغییر، تربیت است. تربیت، به معنای شناسایی استعدادهای انسان و سپس آماده‌سازی این استعدادها برای پذیرش است. در جامعۀ ما، همواره شیوه‌های مجاهدت با نفس از پله‌های دوم و سوم شروع می‌شود. مثلا اخلاق با اینکه گام آخر است، اما افراد غالبا به دنبال اخلاق می‌روند؛ فلذا نتیجه نمی‌گیرند. چون انسان، گام آخر را که نمی‌تواند اول اجرا کند. به همین دلیل است که در منازل اکثریت قریب به اتفاق افراد،‌ کتاب‌های اخلاقی مانند: معراج السعادة پیدا می‌شود، ‌اما بسیاری از این افراد تا صفحات ابتدایی این کتاب‌ها را بیشتر نخوانده‌اند. به این دلیل که جای ما در مرحلۀ اول بحث اخلاق نیست؛ بلکه بحث تربیت و آماده‌سازی استعدادهاست. پس وقتی متصف به صفات جمیله هم می‌شوید، باید عقلانیت بر نفس شما حاکم بشود. در این هنگام (یعنی بعد از خارج نمودن رذایل و جایگزین کردن فضایل و حاکمیت عقل)، اگرچه نفس به کمال نهایی خود که قرب خداست نرسیده (یعنی با نفس ملهمه کسی به خدا نمی‌رسد)؛ اما لیاقت پیدا می‌کند که از طرف محبوب به او پیغام برسد. یعنی با اینکه هنوز لیاقت درک محبوب را پیدا نکرده است؛ اما این شایستگی را پیدا می‌کند که در خواب یا بیداری از این طریق پایش به عالم ملکوت باز شود. این مرحله،‌ متعلق به نفس ملهمه است. یک عده‌ای به این مرحله از نفس که می‌رسند، گرفتار لذت نفس می‌شوند. به همین دلیل است که در لسان ادعیه از خدا می‌خواهیم که حجاب‌های نورانی را از ما بگیرد. حجاب‌های نورانی، همین نفس ملهمه است؛ چون آدمی که در ظلمت بوده، یک مقدار نور را به او نشان داده‌اند و او تصور می‌کند که به فنا رسیده است. پس اگرچه لیاقت درک محبوب را در این مرتبه پیدا نکرده، اما لیاقت آن را پیدا می‌کند که به او الهام گردد و از این طریق به اسرار عالم آگاهی پیدا کند؛ و به طور حداقل خیر و شر برایش معلوم گردد و از این طریق به وظایف خودش آشنا شود. ادامه مطلب⬇️⬇️