🛑 اعتراف عمر بن خطاب به حقانیت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام روزی عمر بن خطاب به حارث بن زید گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله به شدت بیمار بود. نزد او رفتم. علی بن ابی طالب و فضل بن عباس نیز در آنجا بودند. من دوست داشتم با پیامبر خلوت کنم. بنابراین نشستم تا فضل برخاست و من و علی نزد رسول خدا ماندیم. به پیامبر گفتم می خواهم خصوصی صحبت کنم. پیامبر فرمود:« ای عمر، آمده‌ای که بپرسی پس از من عهده دار امور امت کیست؟ » گفتم:« آری، ای رسول خدا. راست گفتید.» فرمود:«ای عمر، علی وصی و جانشین من است. هر کس از او اطاعت کند، مرا اطاعت کرده، هر کس نافرمانی‌اش را کند مرا نافرمانی کرده، و هر کس مرا نافرمانی کند خدا را نافرمانی کرده است. هر کس بر علی پیشی بگیرد نبوت مرا تکذیب کرده است.» آنگاه علی را به سینه چسباند، میان دو چشمش را بوسید و فرمود:« دوست تو یاور خداست. خداوند با دوست تو دوست است و با دشمن تو دشمن. تو وصی و جانشین من در امتم هستی.» آنگاه پیامبر گریست و اشک بر گونه هایش روان شد، در حالی که صورت علی بن ابی طالب بر صورتش بود. سوگند به خدایی که بر من منت نهاد و مرا به اسلام رهنمون ساخت، در آن لحظه آرزو کردم کاش جای علی می‌بودم. آن‌گاه پیامبر خدا به من فرمود:« ای عمر، هنگامی که پیمان ‌شکنان پیمان بشکنند، ستمگران ستم روا دارند و منحرفان از دین خارج شوند، این علی در جای من می‌ایستد و خداوند که بهترین گشایندگان است خیر را بر او می‌گشاید.» حارثه با شنیدن این ماجرا به عمر گفت:« با این سخنان که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدی چگونه چنین کردید وخود را بر علی مقدم داشتید؟» عمر گفت:« آنچه پس از رسول خدا رخ داد، تقدیر بود و باید می‌شد.» حارثه میگوید به او گفتم:« آنچه شد، به امر خدا بود یا به امر رسول خدا یا علی علیه السلام؟» عمر به من گفت:« هیچ یک از آنها که گفتی نبود. سلطنت و حکومت عقیم و نازاست*، و الا حق برای علی بن ابیطالب علیه السلام است.» 📕جواهرالکلام ۰۹۱۲۱۳۵۵۷۴۱ 📕منبع : بحارالانوار، ج 40، ص 121، حدیث 11 https://lib.eshia.ir/11008/40/121 📕جواهرالکلام @Seyedjavaher https://t.me/javaherkalam110135 https://eitaa.com/javaherkalam110135