ای نیمه ی،ماه قوس قمر شدی ای پادشاه،ستاره سحر شدی این بنده ی،همیشه گدا را دریاب آقا،توکه دریای جود وکرم شدی ماجز بر سرخوان تو افطار نداریم ای آنکه،مرحم زخمهای مادرشدی در کوچه های شهر نشان از غیرت تو بود آنجاکه درومسمار شرمنده مهر تو بود ما سائلان همیشه گدا ی تویم در ساحل محبت تو لنگر زدیم ما خادم وکنیز باب المراد ،حسن شدیم از کودکی غلام این خوان وکرم شدیم بایک نگاه تو ماصاحب نظر شدیم ما بیمه دعای ،حضرت مادر شدیم 💢 شعر از سرکارخانم شمس آبادی تاریخ : ۱۴۰۲/۰۱/۱۶