دوم دبستان بود که خانه‌مان را عوض کردیم و به اینجا آمدیم. خواهرهایش به حسین پول دادند و او را فرستادند که برای همه بستنی عروسکی بخرد. حسین با همان پول اشتباهی بستنی مگنوم برداشته بود. خانه که آمد خواهرها گفتند: «حسین تو از خودت پول گذاشتی؟ چون این بستنی‌ها گران‌تر است.» بلافاصله پول گرفت و پول اضافه را به مغازه برد. مغازه دار می‌گوید: «تو پسر کی هستی؟ چون معمولا اینطور موقع‌ها بچه‌ها پول اضافی را توی جیبشان می‌گذارند.» اما حسین گفته بود نه این پول حرام است. خاطره ای از شهید مدافع حرم حسین معزغلامی #اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک @javane_enghelaby