هدایت شده از شناخت جبهه دشمن
📌 تشخّص و مرزبندی جبهه حق با باطل یک ضرورت همیشگی 🔔آنچه که در نظام اسلامي بايد هميشه مورد توجّه باشد، مشخّص بودن جبهه هاست؛ مخلوط نشدن جبهه حق با جبهه ناحقّ است. ممکن است جبهه ناحق مورد مدارا قرار گيرد - مانعي ندارد - ممکن است در جايي دستِ دوستي هم با او داده شود - در جاي خود مانعي ندارد - اما زنهار! خطوط فاصل نبايستي به هم بخورد. ✅بايد مشخّص باشد که حق کيست و کجاست و چرا و چه مي خواهد بکند - هدف و روش و تدبير و تاکتيک و عملکردش چگونه است - و ناحق کيست و چرا و هدفش چيست و چه کار مي خواهد بکند. اينها نبايد مورد غفلت قرار گيرد. غفلت از اين مرزبندي و تشخّص، به نفع هيچ جبهه حقّي تمام نخواهد شد. 📌 هيچ کس، اهل حق را از اين که ندانند چرا حقّند و حالا چه بايد بکنند و چه کسي در مقابل آنهاست، تحسين نخواهد کرد؛ حتّي دشمنانشان هم آنها را تحسين نمي کنند. ✅ پيامبر مرزها را روشن و اوّلاً وضعيت کفّار را مشخّص مي کند؛ يعني آن جبهه مقابل که پيامبر اساساً بعثتش، ظهورش، نظامش و جهادش، براي نفوذ در آنها و عقب زدن آنها و گستردن دايره حقّانيت خود است. جبهه کفر را نمي شود ناديده گرفت. جبهه کفر، به عنوان کساني که در مقابل دعوت حق قرار دارند، بايد مشخّص شود. بايد مشخّص شود که حق با جبهه کفر چه کار دارد؛ اصلاً چرا حق به وجود مي آيد؛ دعوت حق چرا از طرف خداوند به پيامبران الهام و ابلاغ مي شود و آنها چرا آن را مطرح مي کنند؟ اگر پديد آمدن پيام حق - که پيام حق هم عبارت است از پيام رستگاري انسانها - فلسفه و حکمت و لزومي دارد و مسؤوليتي بر دوشِ آورندگان آن پيام - که پيامبر و ادامه هاي راه پيامبر تا ابد است - مي گذارد. پس بايد فهميد که اين جبهه حق، هدفش چيست و چگونه مي خواهد به اين هدف برسد. رستگاري انسان با چه چيزي حاصل خواهد شد؟ فقط با نصيحت و موعظه که حاصل نمي شود. لذا جبهه حق - يعني همه انبيا - در هر برهه اي از زمان که فرصتي پيدا کرده و توانسته است خود را نشان دهد و قدمي به جلو بردارد، کاري که کرده، اين بوده که حقايقي را که انسانها بايد بدانند تا به فلاح و رستگاري نزديک شوند، اين حقايق را در ذهن انسانها و در واقع زندگي انسانها تحقّق بخشيده است. اين کار جبهه حقّ است؛ همين است که مجاهدت را ايجاب مي کند. چرا؟ چون در مقابل حقّانيت حق، معارض وجود دارد. حق اگر از رستگاري انسانها سخن مي گويد، کساني در دنيا هستند که از اسارت انسانها سخن مي گويند. حق اگر از عدالت سخن مي گويد، کساني هستند که مخالف و دشمن عدالتند يا طرفدار ظلمند. حق اگر از پرستش خدا سخن مي گويد، کساني هستند که مدّعي خدايي اند و وجود خدا و تسليم در مقابل خدا را انکار مي کنند. طبيعي است همه اينها معارض مي شوند. در مقابل معارض، بدون مجاهدت، نه آن پيام پيش خواهد رفت و نه در ذهن ها و نه در واقعيت تحقّق پيدا نخواهد کرد. ✍رهبر معظم انقلاب ۴ /دی/ ۱۳۷۸