عزت و استقلال کنونی کشور تحول و خدمتی بی‌نظیر است. آن هم برای کشوری که پیش از انقلاب نقشه آن روز به روز کوچکتر و در جهان تحقیر می شد. در این بین «هزینه کردن از استقلال کشور» در مواجهه با استکبار جهانی ایده همیشگی یک جریان سیاسی برای رفع مشکلات کشور بوده است. ایده‌ای که ما آن را ارتجاع نسبت به اصول متعدد قانون اساسی می‌دانیم. ارتجاعی که یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های آن تجربه ناپذیریست. تجربه ناپذیری یعنی، روزی در سعدآباد و پاریس بخت خود را در توافق با اروپای بدون آمریکا آزمودند و نشد! بعد گفتند تا کدخدا نباشد نمی‌شود و حالا که آمریکا روی پنج سال تلاش دیپلماتیک آنها پا گذاشته است، می‌گویند امیدمان به اروپائی هاست و بدعهدی آمریکا تجربه ای برای ملت ماست! باید گفت آقایان! شما آخرین کسانی هستید که در این کشور حق دارند از تجربهسخن بگویند! اشتراک منافع سیاسی میان روسای قوای مقننه و مجریه، موجب شده است، ارتجاعی که به آن اشاره شد، سر از مجلس نیز دربیاورد و «برجام» با آن همه خلل 20 دقیقه ای به تصویب برسد. با این حال ریاست مجلس که با دستخط گرفتن از مراجع و نشر ادعای «خسارت‌های میلیاردی عدم تصویب برجام»، در تصویب این معاهده تسریع نمودند،تجربه نگرفته اند و همان مسیر پر از ابهام را برای تصویب لوایح مشابه مانند اف ای تی اف در پیش گرفته اند! آیا این ارتجاع نیست؟ ما نیز مانند رئیس جمهور محترم معتقدیم، برجام باید در مدارس تدریس شود تا دانش آموزان ایرانی، هم غرب وحشی را خوب بشناسند و هم با دیپلمات‌ها و سیاست‌های شکست خورده‌شان آشنا شوند. پس از برجام ضریب جینی و اختلاف طبقاتی بیشتر شد، بدهی های خارجی کشور 26 درصد، قیمت ارز و طلا بیش از 100 درصد و واردات کالاهای مصرفی مانند مواد خوراکی، قطعات خودرو و حتی بیل و کنلگ نزدیک به 30 درصد رشد کرده است. تراز تجاری کشور منفی‌تر از گذشته است و رکود در بخش های مولد اقتصاد ادامه دارد. اینکه مسئولان اقتصادی دولت ادعا می‌کنند که افزایش قیمت ارز، دلایل اقتصادی ندارد، یعنی بلایی به سَر کشور آورده‌اند که هر تشرِ ترامپِ نادان به اقتصاد کشور آسیب می زند. این ارتجاع، البته بیشترین ضربه را به اخلاق‌مداری در کشور زد. مسئولی که به دروغ قسم جلاله می‌خورد یا از قاب تلوزیونی که اجاره نقد دولت را ندارد،وعده‌های غلط می دهد یا روزنامه‌نگاری که برای بزک کردن برجام به ملتش دروغ می‌گوید در واقع اخلاق را قربانی منافع سیاسی خود کرده است. ارتجاع در عدالت ساده زیستی و دوری از اشرافی گری، توجه به محرومان و مستضعفان؛ عدالت در توزیع آموزش، بهداشت وخدمات عمومی؛ عدالت قضایی و استفاده از همه ظرفیت‌ها و منابع انسانی، ارزش‌های والایی بودند که در ابتدای انقلاب به عنوان شعارهایی اساسی مطرح شد. روی گرداندن از این ارزش‌ها، اعتمادها را خدشه‌دار کرده و مانعی جدی برای گفتگو میان مردم و حاکمیت است. بسیاری از اعتراضات به حق مردم، نه به خاطر دستمزد و درآمد کمی است که تحصیل می‌کنند، بلکه به خاطر احساس تبعیض است. بخشی از این احساس تبعیض، ناشی از عملکرد کسانی است که با مقوله فساد برخورد سیاست زده دارند. شاهد مثال آن فشاری است که در موعد محاکمه معاونانِ رئیس جمهورِ سابق به قوه قضائیه وارد شد. این افراد که با مظلوم‌نمایی به قوه قضائیه حمله می‌کردند، همان کسانی هستند که قاضی متخلف پرونده کهریزک را به مدیریت‌های کلان گمارده بودند. بخش دیگر از این احساس تبعیض ناشی از عملکرد دولتی است که بجای شایسته‌سالاری در آن ژن‌سالاری حاکم است. نکته تلخ ماجرا، آنجاست که جملگی، از مدعیان عدالت و اعتدالند. حضرات مدعی حقوق شهروندی، به وقت مواجهه با قربانیان تبعیض، اعم از کارگران یا معترضان صنفی چون کشاورزان، امنیتی ترین رویکردها را اتخاذ می‌کنند و با ضرب و شتم آنها ، هزینه‌های زائدالوصفی به نظام وارد می‌کنند. کارگرانِ چندماه حقوق نگرفته آذراب، هپکو، عسلویه،فولاد اهواز، معدن یورت و آقدره را، چه کسانی با مواجهه ی امنیتی به اپوزوسیون تبدیل می‌کنند؟ خدا لعنتشان کند! خدا می‌داند، سانسور اعتراضات مردمی توسط صداوسیما در برهه‌های مختلف، چه میزان به سرمایه اجتماعی نظام ضربه زده است! این ارتجاع نیست که در جمهوری اسلامی، در جمهوری مدعی آزادی و عدالت، رسانه ملی به درآمد میلیاردی یک بازیکن فوتبال، بیشتر از وضعیت زندگی کارگری با حقوق یک میلیونی بپردازد؟ والله که اینها ارتجاع است. انقلابیبون بازگشته از انقلابی‌گری با تبر اشرافیت؛ به جان همه تعاریف و معاریف ما از کارگزاری در جمهوری اسلامی افتاده‌اند و همه‌ی آن تصور مردم، از «هم سطحی مسئولین با کم درآمدترین اقشار جامعه» را از بین برده‌اند!