•┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾••┈• ✍رضا همرزم ، علی اکبر در سوریه بود. می گه اکبر علاقه شدیدی به خوردن قهوه داشت ، و کلا جزء عادتاش بود که مرتب می خورد. ☁ چند روزی گیر عملیات پاکسازی بودیم ، و گه گداری هم تکفیری ها باهامون درگیر می شدن و تو این مدت علی اکبر بدون قهوه مونده بود. ☕در حین پاکسازی به خونه ای رسیدیم ،که همه وسایل سرو چای و قهوه آماده بود و صاحب خونه وقت نکرده بود جمع کنه. با خوشحالی صدا زدم اکبر بدو بیا اینجا ببین خدا برات جور کرده ، هوا هم خیلی سرد بود. 🏡وقتی اومد داخل اتاق ، داشتم یه پتو در می آوردم بندازم رو خودم که شهید با یه حالت خاصی گفت؛ آقا رضا ، پتوهای مردم رو دست نزن شاید راضی نباشن ، قهوه شونم بزار ان شاءالله خودشون برمی گردن و کنار هم نوش جون می کنن. ❄من که از شدت سرما داشتم به خودم می لرزیدم مات و مبهوت نگاهش می کردم من و شما چقدر رو رعایت می کنیم؟ 🌷 ┄┅┅✿💠❀🏴❀💠✿┅┅┄ @jihadmughniyah 🕊 ♡✧❥꧁💜꧂❥✧♡ ┄┅┅✿💠❀🏴❀💠✿┅┅┄