فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خبر شهادت سید حسن که اعلام شد انگار دنیا بر سرم آوار شد. تا دو روزی دستم به هیچ‌کاری نمی‌رفت.شب سوم از شهادت سید در اتاقم نشستم که بغضم ترکید. کاغذ و قلم برداشتم و شروع به نوشتن کردم. از آن روز تا به حال بارها آن متن را خوانده‌ام و اشک ریخته‌ام. حال که چهلم سید رسیده‌ است می‌خواهم قسمتی از آن متن را تقدیم کنم: «حالا دیگر خبر قطعی‌ست. آن صورت زیبا که سفید شدن ریش‌هایش را از کودکی تا به امروز دیده‌ام لحظه‌ای از برابر چشمانم کنار نمی‌رود. دست و قلمم بشکند که می‌نویسم. کاش من و خانواده‌ام، کاش اجدادم و نسل‌های بعدی‌ام را همگی جلوی پای سید ذبح می‌کردند که قربانی جانش شویم و این روز را نمی‌دیدیم که ما زنده‌ایم و او را از قتلگاهش بیرون می‌آورند. همه روضه‌ها پیش چشمانم است. آن‌گاه که علی (ع) به دنبال نعش عمار می‌گشت و وقتی او را یافت بالای سرش نشست و به خدا گفت:«روزگار هر که را علی دوستش می‌دارد از او می‌گیرد.» یاد روضه عباس، علمدار کربلا که حسین(ع) از مقتلش دست به کمرم برگشت. به گودی قتلگاه سید که نگاه می‌کنم یاد سرازیری باب القبله می‌افتم. شیبی که به قتلگاه حسین می‌رسد.» .