در حال فروپاشی ام ای دوست کجایی؟
بیگانه شدی روی به ما کی بنمایی؟؟؟؟
گفتم که چرا با من دلداده چنین ی.
گفتی که خودت پاسخ این چون و چرایی.
تقدیر من این است که برای تو بمیرم..
تعجیل نما رفتن جان را به دعایی......
من زنده به عشق و غم زنجیر تو هستم
دور است ز لفظ و سخنم حرف رهایی..
از خیر وجود تو دلم دید خدا را
آید ز توان که چنین معجزه هایی؟
بعد از تو چنان گشته دلم بی سر و سامان
در کل زمین نیست چو من سر به هوایی...
یک زندگی ساده ی بی عشق مرا بود
شاعر شده ام از تو که بی مهر و وفایی ..
چون زلزله و آتش و سیل و غضبی "عشق"..
ای کاش بمیری که خودت عین بلایی...
گفتی بروم خسته و نادم شدم از عشق..
ای کاش کمی با دل من راه بیایی....
@jomlatzibaa