گفتی که به دیدار تو وقت سحر آیم محزون و شکسته دل و با چشم تر آیم دلسوخته و نادم و خونین جگر آیم با سینه ی آکنده ز شور و شرر آیم عمریست اسیر هوس و غرق گناهم دانی که مرا نیست بجز گرمی آهم من آمدم و تشنه ی یک جرعه نگاهم یا رب بده از مرحمت خویش پناهم آورده ام آلام دل و روح پریشان شرم و گنه و درد و غم و دیده ی گریان رو کرده ام اینک به تو ای خالق رحمان نومید مرا از کرم خویش مگردان یک لحظه نظر کن به دل خسته و زارم دریاب مرا ای همه ی دار و ندارم اذنم بده بر دامن تو سر بگذارم جز خانه ی مهر تو کجا ره بسپارم ♡   (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━●〇➣↯ ♢ l ❤️@jomlatzibaa❤️♡❤️♡ ┗━━━━━━━~●~●~● ♢