درد عقشی کشیده ام که فقط ، هر که باشد دچار می فهمد مرد ، معنای غصه را وقتی ، باخت پای قمار می فهمد دودمانم به باد رفت اما ، هیچ کس جز خودم مقصرنیست مثل یک ایستگاه متروکم ، حسرتم را قطار می فهمد خواستی با تمام بدبختی ، روی دست زمانه باد کنم درد آلودگی هر شب را، مرده ی بی مزار می فهمد هر قدم دورتر شدی از من ، ده قدم دورتر شدم از او علت شک سجده هایم را، 《 مهر رکعت شمار》می فهمد! قبل رفتن نخواستی حتی ، یک دقیقه رفیق من باشی ارزش یک دقیقه را تنها ، مجرم پای دار می فهمد شهر ، بعد از تو در نگاه من ، با جهنم برابری می کرد غربت آخرین قرارم را، آدم بی قراری می فهمد انتظار من از توان تو ، بیشتر بود ، چونکه قلبم گفت : بس کن آخر ! مگر کسی که نیست چیزی از انتظار می فهمد 🆔 @jomlax❄️