برنامه هفتم؛ سیاست صنعتی یا توسعه بسیط؟
✍ سید یاسر جبرائیلی
💥سیاست صنعتی عبارت است از تلاش استراتژیک از سوی دولت برای دستیابی به رشد و پیشرفت در بخشهای منتخب از صنعت. سیاست صنعتی شامل قوانین، مقررات، اصول، سیاستها و فرایندهایی است که از سوی دولت تعریف و وضع میشوند تا فعالیتهای صنعتی کشور را سامان بخشیده، کنترل کرده و توسعه دهند تا اهداف مشخص حاصل شود. در سیاست صنعتی وظایف متناظر بخشهای عمومی، خصوصی، تعاونی و همچنین نقشهایی که بخشهای بزرگ، کوچک و متوسط اقتصاد باید ایفا کنند برای رسیدن به پیشرفت صنعتی تعریف میشود.
سیاست صنعتی است که سیاستهای پولی و مالی، سیاست تعرفهای، سیاست اشتغال، رویکرد دولت به سرمایه خارجی، نقش شرکتهای چند ملیتی و... را در پیشرفت کشور مشخص میکند. بدون داشتن سیاست صنعتی، اساساً نمی توان برای دولت نقشی در نظریه حمایت هوشمند تعریف کرد.
با مطالعه برنامههای پنج ساله توسعه در ایران به وضوح میتوان خلاء سیاست صنعتی را مشاهده کرد. این برنامهها که عمدتاً توسط اندیشمندان لیبرال پایهگذاری و تدوین شدهاند، فاقد هدفگذاریهای مشخص صنعتی هستند و میتوان گفت نوعی از توسعه را دنبال میکنند که راونهیل آن را توسعه بسیط
(Extensive Development)
میخواند.
توسعه بسیط را بطور خلاصه میتوان نوعی از توسعه دانست که در فقدان سیاست صنعتی اتفاق میافتد و نتیجه آن افزایش تیراژ تولید با اتکا به فناوری خارجی یا سرمایهگذاری مستقیم خارجی است نه دستیابی به فناوری و توان تولید صنعتی.
با یک مثال از برنامه ششم توسعه میتوان تصویر روشنتری از رویکرد توسعه بسیط -که نقطه مقابل سیاست صنعتی است- به دست داد. در برنامه پنج ساله ششم توسعۀ ایران که مربوط به بازه زمانی ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۹ است اهداف کمی تعیین شده برای برخی صنایع بدین شرح است: افزایش تولید خودروی سواری و وانت از ۱.۴ میلیون به ۲ میلیون دستگاه، افزایش تولید دارو از ۴۵ میلیارد عدد به ۵۵ میلیارد عدد، افزایش تولید لاستیک از ۲۵۰ هزار تن به ۴۰۰ هزار تن، افزایش تولید کاغذ از ۶۰۰ هزار تن به ۷۵۰ هزار تن.
همان طوری که مشاهده میشود، هدف گذاری انجام شده برای صنایع، افزایش تیراژی و مقداری تولید است نه دستیابی به فناوریهای مشخص برای رسیدن به "توان تولید" خودرو، دارو، لاستیک و کاغذ. حال آنکه مسئله توسعه، نه تیراژ تولید این اقلام، که توان تولید آنهاست.
نتیجه چنین رویکردی آنست که تا زمانی که واردات مواد اولیه و واسطهای تولید از خارج جریان دارد، اهداف توسعه محقق میشود، اما به محض اینکه جریان واردات به هر دلیلی دچار اختلال میشود، اهداف تعیین شده برای برنامه، کاملا از دسترس خارج میشوند.
نقطه مقابل چنین رویکردی به توسعه را در برنامه های توسعه کره جنوبی میتوان مشاهده کردبه عنوان نمونه در برنامه پنج ساله توسعه چهارم کره جنوبی(۸۲-۱۹۷۷)، به جای هدفگذاری برای افزایش تیراژ تولیدات صنایع الکترونیک، ۵۷ آیتم شامل نیمه هادیها و پردازشگرها انتخاب شدند تاتوان لازم برای تولید آنها در داخل تحصیل شود و ضمن جایگزین شدن تولید داخلی با واردات، این تولیدات به خارج از کشور نیز صادر شوند. دولت کره برای رسیدن به این هدف، ضمن راهاندازی یک مجموعه ویژه برای تولید نیمه هادیها و پردازشگرها، یک مؤسسه تحقیقاتی نیز برای وارد کردن تکنولوژی خارجی و توسعه آن در داخل ایجاد کرد. اگر امروز کره جنوبی یکی از پیشروان نیمههادیهاست، نتیجه آن رویکرد است. این ایام، پاسخ این پرسش اساسی و حیاتی است که آیا بناست وابستگی به مسیر غلط "توسعه بسیط" تداوم یابد، یا برنامه هفتم، یک برنامه سیاست صنعتی باشد.
@jonbeshsaybery