هدایت شده از جرعه ناب
الدّهرُ ساوَمَنی عُمری فَقُلتُ لَه ما بِعتُ عُمری بالدنیا و ما فِیها ثُّم اشتَراه بِتَدریجٍ بِلا ثَمَنٍ تَبَّت یَدا صَفقَة قَد خَاب شَاریها ۱- روزگار در خریدن عمرم اصرار بر معامله می کرد ۲- ولی من می‌گفتم عمرم را، حتّی به قیمت دنیا و آنچه در آنست نمی‌دهم، ۳- اما به تدریج، آن را رایگان از من خرید، ۴- نابود باد دو دست معامله‌گری که فروشنده‌اش زیان دیده باشد. @jorenab