الدّهرُ ساوَمَنی عُمری فَقُلتُ لَه
ما بِعتُ عُمری بالدنیا و ما فِیها
ثُّم اشتَراه بِتَدریجٍ بِلا ثَمَنٍ
تَبَّت یَدا صَفقَة قَد خَاب شَاریها
۱- روزگار در خریدن عمرم اصرار بر معامله می کرد
۲- ولی من میگفتم عمرم را، حتّی به قیمت دنیا و آنچه در آنست نمیدهم،
۳- اما به تدریج، آن را رایگان از من خرید،
۴- نابود باد دو دست معاملهگری که فروشندهاش زیان دیده باشد.
@jorenab