💠از زیارت تا پرواز زنگ‌ آخر ‌به ‌صدا ‌در آمد، خودش ‌را سریع ‌به‌ خانه رساند. انگار ‌عید باشد؛ لباس‌وکفش‌کتانی نو پوشید و راهی شد. امروز ‌چهارشنبه ‌است، باید ‌به ‌قرارش‌ می‌رسید. از دور که با گنبد چشم‌درچشم شد، شور و شعف همه وجودش را فراگرفت. 🌼دست بر سینه گذاشت و سر به زیر نجوا کرد: «السلام علیک یا احمد بن موسی» وارد ‌صحن شد... انگشتانش را در پنجره‌‌ی‌ فولادی‌ ضریح‌، قفل کرد تا دوباره ‌از ‌آرزویش بگوید، آرزویی ‌که به خاطرش ‌با آقا‌ عهد و نذر ‌بسته تا هر هفته‌ چهارشنبه ‌به ‌زیارتش ‌بیاید.❣️ بوسه‌ای ‌بر ضریح‌ ‌نشاند و چشمانش را بست ‌تا‌ عطر‌ خوش ‌حرم ‌را ‌در‌ قلبش ذخیره ‌کند.😌 موقع‌ آمدن‌ به ‌مادر، قول‌داد تا برای شفایش ‌دعا ‌کند. زیرلب «امن یجیب المضطر...» خواند و قطره‌ای ‌اشک، ‌میهمان ‌صورتش شد.💔 احساس ‌می‌کرد دعا برای ‌مادر، نگاه آقا را سمت او کشانیده، منقلب ‌شد؛ اشک ‌دیگر امانش نداد.😭 حرم خلوت خلوت است و تا اقامه نماز مغرب فرصت دارد. دعای امین‌الله را به نیت امام رضا علیه‌السلام‌ باز کرد، صدای جیغ و فریاد به گوشش رسید! اما دلش نمی‌خواست از ‌حال‌ خوشش‌ جدا شود. آرام زمزمه کرد: «مشتاقة الی فرحة لقائک» صدای جیغ ‌و گلوله ‌نزدیک ‌شد. نگاهی به اطراف کرد، همه‌جا نورانی از حضور امام علیه‌السلام شده است. خودش ‌را در‌ آغوش امام‌ یافت، گویی خواب ‌باشد، باور نمی‌کرد به همین زودی دعایش مستجاب شود.❣️ 🌼چه‌خوش است ‌این لقاء برای تو مبارک ‌است ‌این زندگی برای تو هدیه به روح شهید دانش‌آموز محمدرضا کشاورز ✍️🏻م.دری (کارآموز دوره آموزش نویسندگی با رویکرد ایثار، مقاومت و شهادت) 🧕🏻📖 مدرس: مریم صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane