هر وجب از خاک درت صدشهید شاهد جان بر کف هل من مزید یک تن از این راه روان نادریست گر نبرم ‌ نام وی از کافریست تازه جوانی ز تکه ازبیان سر به در آورد. چو . شیر ژیان پیل تنی نام. وی الله. مراد پای ز مسجد سوی جبهه گشاد یک بشر مومن و پاکیزه روی کز همه دور و برش برده گوی او به فن ورزش و هم کارزار بود یکی اسوه در آن روز گار یک هنر دیگرش عکاس. بود در همه جنبه پر احساس بود هر خبری را چو ز هر جا شنید زود همان را به رسانه کشید شهرت او شد همه جا بر زبان در همه عرصه بد او پر توان تا به تو گویم چه بر او او فتاد پای از این خطه به جبهه. گشاد رفت دفاع از وطن خویش کرد هرچه بگویم هم از آن بیش کرد کشت تنی چند ز صدا میان کرد برون دشمن دون زان میان اسلحه اش عاقبت از کار ماند بعد گروهی که به خون او کشاند شد حدف تیر. یک از دشمنان بار سفر بست بسوی جنان شد ز شهید ان و شاخص ترین ای به روانش صد. هزار آفرین شاهد جان بر کف. ایثار گر شاهد با فکرت هشیار سر شاعر حماسی نهاوند علیرضا مولوی به یاد شهید رسانه و ورزش شهید نادری شعر سرود