نمونهای از حسرت خوردن
آیت الله جاودان گفت: داستانی نقل شده که میگویند اسکندر به وادی ظلمات رسید و به یارانش گفت در این صحرا میروید از این سنگ ریزههای زیر پایتان جمع کنید؛ و رفتند و صحرا را گذراندند و هر کس هم حرف گوش کن بود هر چه توانسته بود زیاد جمع کرده بود و برخی هم که حرف گوش کن نبودند فقط عبور کرده بودند و چیزی جمع نکرده بود.
وی ادامه داد: بعد از آن صحرا دیده بودند که همه سنگ ریزهها الماس بوده است و کسی که جمع نکرده بود حسرت میخورد و کسی هم که کم جمع کرده بود او نیز حسرت میخورد که چرا کم جمع کرده ام. این یک نمونه داستان درباره حسرت است.
4/4