✨ آمد یکی احیا کند آزادگی را معنا کند با هستی اش دلدادگی را با هر غمی راحت کنار آمد ولی خواست روشن کند ابعاد تلخ سادگی را آری کنار رود دریا تشنه لب بود تدریس میکرد اشک دریازادگی را افتاد ساقی دور از آب وُ دست هایش ، در پای جانان شد مَثَل افتادگی را استاد دانشگاه عشق آری غلامش مجنون ندارد مدرک آمادگی را کاف‌شین 🌊