🥀🥀 حمید گفت: مادرجان من می‌خواهم با رضایت قلبی شما راهی شوم. همان شب تلویزیون حرم حضرت زینب (س) را نشان می‌داد. همه ما گریه می‌کردیم، حمید گریه کرد و از اتاق بیرون رفت. روی پله حیاط نشست. رفتم دنبالش و نشستم کنارش. گفت مادر اگر در زمان امام حسین (ع) بودی هم همین کار را می‌کردی؟ اجازه نمی‌دادی من در قافله کربلا باشم؟! شما نمی‌دانید که داعشی‌ها و دشمنان اسلام چه نیتی برای حرم بی‌بی زینب (س) دارند. خون من از خون علی‌اصغر (ع) و علی‌اکبر (ع) پررنگ‌تر است؟! وقتی این حرف را زد تمام وجودم تکان خورد. میدانستم‌اگه‌حمید‌بره‌قطعا‌شهید‌میشه همینم شد... بہ‌نقل‌ازمادرشهید شهیدمدافع‌حرم‌تیپ‌فاطمیون حمیدوفائی🕊 🍃🍃🍃 @kafoshohada