#عاشقانه
هر شاعری دنبال بازاری جدید است
از تو اگر میگفت حتما سود میکرد
باید غزل میگفتم و شد چارپاره
قافیه آخر عشق را محدود میکرد
دشتی چنانکه خاستگاه بید مجنون
کوهی چنانکه تکیهگاه باد باشی
شیرینی آن مقدار که رویای لیلی
سرسختی آن مقدار که فرهاد باشی
در بند بودن کار شاعر نیست اما
هر روز راهی میشوی سوی اداره
دهها غزل داری که نیمهکاره مانده
اما نمیافتد عقب هرگز اجاره
در خانهی تو خانه داری خستگی نیست
جریان گرفته زندگی یعنی تو رودی
من قاب کردم آن رباعی را که دیشب
با پیشبند ظرفشویی میسرودی
بی حوصله، با حوصله ،خوشحال ،غمگین
من را همانطوری که هستم دوست داری
کمصحبتی اما پر از ابراز عشقی
پرچانگیهای مرا هم دوست داری
گاهی میان شیطنتهای نگاهم
گم کردهای سررشتهی بحث و گپات را
دور از نگاه دیگران در جمع گاهی
بوسیدهای انگشتر دست چپات را
پای سبک داری به هر راهی که خیر است
هر کار سنگینی که باشد پیشدستی
وقتی دلم میگیرد از دست زمانه
ای روضهخوانِ خانه ممنونم که هستی
#سعیده_کرمانی
پ.ن : به همسرم در سالروز تولدش